asmane



روایت تاریخ از سال های اشغال ایران در جنگ جهانی دوم بمباران شهرها، قحطی و جان باختن شمار زیادی از غیرنظامیان است که اسناد مکتوب بسیاری از آن برجای مانده، اما روایت های مصور از این حادثه تاریخی چندان زیاد نیست؛ "فرانسوا هورلی" عکاس استرالیایی یکی از معدود کسانی است که در آن زمان به ایران آمده و از کشور اشغال شده عکاسی کرده است.

در ۳ شهریور ۱۳۲۰، نیرو های متفقین شامل انگلیس و شوروی بدون توجه به بی طرفی ایران از جنوب و غرب و از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهر های سر راه را اشغال کردند به سمت تهران آمدند. اگرچه در آن زمان بهانه متفقین برای حمله وجود عده ای جاسوس آلمانی در ایران عنوان شد، اما حوادث بعدی نشان داد اشغال ایران بخشی از نقشه جنگی متفقین علیه هیتلر بوده است. با یورش متفقین تمامی راه های کشور به خصوص خطوط راه آهن و شوسه تحت کنترل نیرو های اشغالگر در آمد. نیروی کار ایرانی برای تهیه تدارکات ارتش های درگیر در جنگ با نازل ترین دستمزد به کار گرفته شدند. منابع نفتی کشور غارت شد و بحران غذایی در کشور به اوج خود رسید.

زمزمه های برکناری شاه نیز از جلسه اضطراری دولت شنیده شد؛ فردای اشغال ایران هیئت وزیران در حضور شاه در کاخ سعدآباد تشکیل جلسه داد و رضاخان در این جلسه اعلام کرد که ابتدا تصمیم به خروج از کشور داشته است، اما به توصیه مشاورانش ابتدا در دولت تغیراتی صورت دهد. بر این اساس محمدعلی فروغی را به نخست وزیری منصوب و او را مامور کرد با انگلیس و شوروی مذاکره کند، اما شرط متفقین کنار رفتن رضاشاه از قدرت بود.

سرانجام رضاشاه ناچار به استعفا شد و توسط بریتانیایی ها بازداشت و به جزیره موریس و سپس آفریقای جنوبی تبعید شد و سلطنت به پسر و ولیعهد او محمدرضا منتقل شد؛ نیرو های متفقین نیز تا پایان جنگ جهانی ایران را تحت اشغال خود داشتند.

"فرانسوا هورلی" عکاس اهل سیدنی که در خلال جنگ جهانی دوم سفر های متعددی به خاورمیانه داشت در سال ۱۹۴۳ میلادی- ۱۳۲۱ شمسی همزمان با مقطع مهم تاریخی ایران یعنی چندی پس از اشغال به دست متفقین وارد کشور شد. این فیلمساز و پژوهشگر استرالیایی در چند نوبت سفر بیش از ۵۰۰ عکس از شهر های مختلف ایران برداشت که بعهدا در مجموعه ای با عنوان "مسیر روسیه" به چاپ رساند.

او در عکس هایش به زندگی مردم عادی، مناظر، بنا ها و ساختمان های شهری و روستایی در تهران، اصفهان، البرز، لرستان، شیراز بوشهر پرداخت و روایتی ناب از روز های سخت تاریخ ایران فراهم کرد که هنوز به عنوان منبعی کم نظیر شناخته می شود.

در زیر نگاهی می اندازیم به عکس هایی که او در سال ۱۳۲۱ از تهران برداشت. این عکس ها برای نخستین بار است که منتشر می شود.

آلبومی نایاب از تهران قدیمآقای "جاکوبسن" دوست عکاس "فرانسوا هورلی" سوار بر کامیون، جایی در تهران

آلبومی نایاب از تهران قدیمسه دیپلمات انگلیسی جایی در تهران مقابل دوربین عکاس

آلبومی نایاب از تهران قدیمافسر انگلیسی در نمایی از میدان سپه تهران به رفت آمد مردم و اتومبیل ها نگاه می کند.

آلبومی نایاب از تهران قدیمعکس یادگاری چند نظامی مقابل ساختمان باشگاه افسران وزارت جنگ در میدان مشق تهران

آلبومی نایاب از تهران قدیمنمایی از میدان سپه در مرکز تهران (میدان امام خمینی (ره) فعلی)

آلبومی نایاب از تهران قدیمنمایی از کاخ شاه جوان محمدرضا پهلوی

آلبومی نایاب از تهران قدیمنمایی از یکی از اتاق های کاخ گلستان

آلبومی نایاب از تهران قدیمنمایی از یکی از روستا های اطراف تهران

آلبومی نایاب از تهران قدیمدیپلمات های انگلیسی در نمایی از ساختمان سفارت این کشور در قلهک

آلبومی نایاب از تهران قدیمنمایی از سفارت بریتانیا در قلهک

آلبومی نایاب از تهران قدیمکودکانی که در مناطق روستای پس قلعه در شمیران زندگی می کنند در مقابل دوربین عکاس قرار گرفته اند.

آلبومی نایاب از تهران قدیمنمایی از روستای پس قلعه در شمیران

آلبومی نایاب از تهران قدیمنمایی از خیابان فردوسی تهران و نمای بیرونی ساختمان سفارت انگلیس


حضور بازیگران سینما و تئاتر و تلویزیون در نقش صداپیشه به این سال ها برنمی گردد و سبقه ای قدیمی تر دارد. به هر حال قبل از شروع به کار شبکه نمایش، نمایش های رادیویی در شبکه های دیگر رادیو نیز طرفداران زیادی داشت و مردم صداهای آشنای بازیگران را در این نمایش ها می شنیدند.

با این حال این حوزه تا حدودی عرصه ای تخصصی بود و چهره های زیادی در آن وارد نمی شدند؛ مثلا می توان به صداهایی ازقبیل بهزاد فراهانی، علی عمرانی، میکائیل شهرستانی و. اشاره کرد (که البته این نام متأخر پیش از بازیگری در دوبلاژ و صداپیشگی فعال بود و بعدها به شهرت بصری رسید). با این حال مقصود این است که در این صفحه به این نام ها نپرداخته ایم.
درواقع تلاش کرده ایم تنها به کتاب ها، قصه ها یا رمان هایی بپردازیم که مستقل به وسیله بازیگران سینما و تئاتر و تلویزیون روایت شده اند. البته درست است که گاهی تولیدکنندگان کتاب های صوتی توجه چندانی به همخوانی جنس راوی کتاب و جنس صدای بازیگر مربوطه نکرده اند، اما هر چه بوده دست کم نتیجه آن ترغیب مخاطبان برای شنیدن کتاب صوتی بوده است.
هیچ دوستی به جز کوهستان
راوی:نوید محمدرزاده
نویسنده:بهروز بوچانی
ماجرای بهروز بوچانی و اسارت او در بازداشتگاه مانوس بعد از مدت ها بالاخره دهان به دهان پیچید و بسیاری تازه دریافتند دولت استرالیا در برخورد با مهاجران چه کرده است. هر چند که بوچانی نیز مثل بسیاری قصد داشته به شکل غیرقانونی وارد این کشور شود اما حبس کردن تعداد زیادی انسان به شکل و شمایلی که بوچانی در کتاب <<هیچ دوستی به جز کوهستان>> توضیح می دهد، به هیچ وجه توجیه پذیر نبود و افکار عمومی را برآشفت. بوچانی با نوشتن این کتاب که اواخر سال گذشته در ایران هم نشر <<چشمه>> آن را چاپ کرد، همزمان معروف ترین نویسنده آثار غیرداستانی استرالیا و جنجالی ترین زندانی این کشور بود.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
او که ٢٦٦٩ روز را در چندین بازداشتگاه پناهندگان دریایی ازجمله بازداشتگاه <<مانوس>> در <<پاپوای گینه نو>> سپری کرده بود، بالاخره توانست با استفاده از گوشی های همراه قاچاقی وحشت موجود در بازداشتگاه های برون مرزی استرالیا را در تاریخ ثبت کند. کتاب او که از طریق پیام واتساپی مخابره شده بود، در سال ٢٠١٨ با نام <<هیچ دوستی به جز کوهستان>> (نوشته ای از زندان مانوس) منتشر شد و اقبالی داشت که باعث خارج شدن او از این محبس شد.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
انتشار کتاب بوچانی در ایران هم با استقبال مخاطبان مواجه بود و به سرعت به چاپ های بعدی رسید. بعد از اقبال این کتاب در ایران، نوید محمدزاده نیز به عنوان راوی آن اقدام به خواندن کتاب کرد که فایل صوتی اش نیز منتشر شد. بوچانی نیز در واکنش به روایت محمدزاده عنوان کرده بود: <<از اینکه هنرمندی هچون نوید محمدزاده نسخه شنیداری کتاب را خوانده است خوشحالم و به آن به عنوان یک دستاورد زیبا نگاه می کنم.>>

سمفونی مردگان
راوی :حسین پاکدل
نویسنده:عباس معروفی
نام رمان <<سمفونی مردگان>> همیشه بین چند رمان معروف زبان فارسی به چشم خورده؛ رمانی که هنوز هم از آن استقبال می شود و سالی نمی گذرد که دست کم یک بار دیگر به تجدید چاپ نرسد. نخستین بار این رمان در سال ١٣٦٨ منتشر شد و مشهورترین اثر معروفی هم همچنان همین رمان است.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
ماجرای آن بین سال های ١٣١٣ تا ١٣٥٥ می گذرد. حدود سال ١٣٢٠، یوسف که <<هر روز از ایوان محو تماشای چتربازها می شد>> روزی تصمیم می گیرد تا خودش پرواز کند! به این ترتیب با چتری بزرگ بالای بام می رود و پرواز می کند و بعد از آن تبدیل به موجودی می شود که حیاتی نباتی دارد. آسیب مغزی بالاست و از یوسف چیزی باقی نمی ماند. بنابراین سختگیری خانواده روی آیدین زیاد می شود. <<سمفونی مردگان>> طبیعتا روایت یک نسل شکست است و در تمام صحنه های آن این سقوط و سرخوردگی به چشم می خورد.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
بعد از ماجرای یوسف، پدر از آیدین می خواهد که مدرسه را رها کند و وارد کسب وکار شود اما آیدین برای ادامه تحصیل پافشاری می کند و آینده ای را رقم می زند که سرنوشت تلخ خیلی از روشنفکران آن دوره است. تفکر حاکم بر رمان نوعی انسان محکوم به شکست را نیز در نظر دارد؛ انسانی که به این دنیا پرتاب شده تا در تقابل با دیگران به ناچار مطرود باشد. رمان از میانه اتفاقات سال های مذکور آغاز می شود و نویسنده، قصه اش را در قالب پازلی خوش خوان به مخاطب عرضه می کند. نسخه صوتی این رمان به تهیه کنندگی دامون آذری و با صدای حسین پاکدل در ١٣ ساعت و ٥٢ دقیقه تهیه شد و با همکاری گروه انتشاراتی ققنوس و موسسه آوانامه به مرحله تولید رسید.

سال بلوا
راوی:عاطفه رضوی
نویسنده: عباس معروفی
گویا حسین پاکدل فقط نیست که آثار معروفی داشته؛ چون همسرش، عاطفه رضوی، هم <<سال بلوا>> را روایت کرده است. ماجرای این رمان از شهر سنگسر آغاز می شود. خانواده نوشا به امید یک زندگی آرام و به دور از هر گونه تنش به این شهر نقل مکان کرده اند. اما مردم این شهر از یک طرف با یاغی های کوهستان مبارزه می کنند و از طرفی دیگر با حکومت شاه، همه جا را ناامنی فرا گرفته و از طرفی برای ایجاد رعب و وحشت بیشتر در دل مردم یک دار در مرکز شهر قرار داده اند.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
ضمنا باید توجه داشت داستان در دو زمان مختلف روایت می شود. زمان اصلی داستان همین سال بلواست و زمان دیگر داستان به سال ها قبل و به دوران عشق و عاشقی نوشا و حسینا بازمی گردد. نوشا که در آن زمان عاشق پسر کوزه گری به نام حسینا می شود، برخلاف میل خود و با توجه به اصرار دیگران با دکتر معصوم ازدواج می کند. نوشا و حسینا هیچ گاه عشقی را که در گذشته میان آنها وجود داشته فراموش نمی کنند و همین عامل اصلی ترین دلیل کشمکش و مشکلات میان نوشا و دکتر معصوم می شود.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
حسینا که هم اکنون سرکرده گروه معترضان است تحت تعقیب مأموران دولت قرار می گیرد. نکته دیگر درباره این کتاب این است که داستان با روایت نوشا در زمان حال آغاز می شود و در ادامه داستان به سال ها پیش و به خاطرات او می رسد. به این ترتیب با خواندن و شنیدن کتاب <<سال بلوا>> متوجه می شویم که کلیت داستان متناسب با وضع نوشا تغییر می کند و طبیعتا به راوی زن نیاز داشته است. انتشارات ققنوس<<سال بلوا>> را چاپ کرده و انتشارات صوتی <<آوانامه>> نسخه صوتی آن را در ١١ ساعت و ١٩ دقیقه عرضه کرده است.

عکاس خانه آدم های خوشبخت

راوی:گروه بازیگران(داریوش ارجمند، فرهاد آئیش، فاطمه گودرزی، زیبا بروفه، لیلا بلوکات، فرزاد حسنی و.)
نویسنده: داستان های کوتاه از نویسندگان ترکیه
ادبیات ترکیه در دهه های اخیر با اقبال جهانی مواجه شده؛ از حضور چهره سرشناس و برنده نوبل ادبیات، اورهان پاموک، گرفته تا نویسندگان عام پسندتری نظیر الیف شافاک و عایشه کولین. اکثر کتاب های این نویسندگان هم در سال های اخیر ترجمه شده و به چاپ های متعدد رسیده است. شاید اقبال این نویسندگان در ایران به سریال های ترکیه ای که چند سال پیش ناگهان امواج ماهواره ای را تسخیر کردند بی ارتباط نباشد اما فارغ از تسلط رسانه بر افکار عمومی، باید در نظر گرفت که آثار بعضی نویسندگان ترکیه برای انگلیسی زبان های آمریکا هم طعمی داشته که تیراژها را در آن سوی مرزهای شان میلیونی کرده است؛ ازجمله کتاب <<ملت عشق>> نوشته الیف شافاک.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
به نظر می رسد <<عکاس خانه آدم های خوشبخت>> هم قرار بود نویسندگانی از ترکیه را به ایرانی ها معرفی کند. نشر افراز این مجموعه را که شامل داستان هایی کوتاه از نویسندگان ترکیه بود، در سال ١٣٩٢ با ترجمه مهدی مدیرواقفی چاپ کرد. قصه ها فضای یکسانی نداشتند و تنوع و گوناگونی در آن به حدی بود که نمی شد گفت مترجم چه معیار انتخابی را برای آنها در نظر گرفته است.
با این حال بعضی قصه ها به لحاظ روایی و شنیداری گویی فقط برای کتاب صوتی انتخاب شده بودند؛ ازجمله داستان <<عکاس خانه آدم های خوشبخت>> با صدای داریوش ارجمند، داستان <<زن سبددار>> با صدای فاطمه گودرزی و <<حوا>> با صدای زیبا بروفه. هر چند طبیعتا کیفیت صداپیشگی در تمام داستان ها یکسان نبود اما می شد این مجموعه را به عنوان کتابی برای سرگرمی اقشار علاقه مند به قصه و داستان در نظر گرفت.
بازیگران دیگری هم در روایت داستان های مختلف حضور داشتند. داستان <<مفت خور>> را داریوش اسدزاده خوانده بود، <<گربه>> را رضا بهبودی و <<اولین جنایت>> را هم می توانستی با صدای لیلا بلوکات و <<دو و نیم>> را با صدای فرزاد حسنی بشنوی. قصه ای هم با عنوان <<هیشت، هیشت!>> با صدای فرهاد آئیش در این مجموعه صوتی بود. البته غیراز این بازیگران، ناصر ممدوح هم که بیشتر از حرفه بازیگری او را به عنوان استاد گویندگی و دوبلاژ می شناسند، داستانی خوانده بود.

آثار نادر ابراهیمی
راوی :پیام دهکردی
انتخاب های پیام دهکردی در روایت کتاب نسبت به بعضی بازیگران دیگر عام پسندتر بوده است؛ به عنوان مثال می توان به روایت <<یک عاشقانه آرام>> اشاره کرد که همچنان مشهورترین اثر زنده یاد نادر ابراهیمی است. کتاب البته به لحاظ ادبی صناعاتی هم دارد و نثر شاعرانه آن از نویسنده ای چیره دست نشان دارد اما درمجموع رمان های نادر ابراهیمی هرگز نتوانستند جزو آثار مطلوب منتقدان ادبیات داستانی به خصوص در دهه های اخیر باشند.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
ماجرای <<یک عاشقانه آرام>> اما درباره داستان زندگی یک زوج است که مردِ داستان با نوشتن نامه های عاشقانه به همسرش سعی می کند تا زندگی شان دچار روزمرگی نشود. شخصیت اصلی داستان یعنی گیله مرد، یک معلم ادبیات است که به فعالیت های ی مشغول است و در یکی از سفرهای خود با دختری آذری به نام عسل آشنا شده و با او ازدواج می کند. نویسنده نیز با توسل به این مضمون گفت وگویی عاشقانه را آغاز می کند که به نثری شاعرانه و رمانتیک می رسد. علاقه دهکردی به این گونه آثار باعث شده <<بار دیگر شهری که دوست می داشتم>> و <<چهل نامه کوتاه به همسرم>> را هم روایت کند.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
این دو کتاب هم از آثار معروف نادر ابراهیمی هستند؛ به خصوص دومی. در کنار اینها، فضاسازی های شاعرانه و مردم پسند که در آن می توان به ترفندهای جذاب در دگرگونی های لحنی رسید، احتمالا باعث شده <<نامه های جبران خلیل جبران>> هم با صدای پیام دهکردی منتشر شود. تمام اینها نشان می دهد علایق او سمت چنین آثاری است. موسسه <<نوین کتاب گویا>> این نسخه های صوتی را منتشر کرده است.

کتاب آه

راوی: شهاب حسینی و حامد بهداد
نویسنده: یاسین حجازی
<<کتاب آه>> حاصل بازخوانی و ویرایش مقتل <<نفس المهموم>> است. کتابی که اغلب نقل های صحیح مقاتل و کتب تاریخ را در خود گرد آورده و جزءجزء حادثه شهادت امام حسین (ع) را از ٦ ماه پیشتر تا روز حادثه عاشورا ثبت کرده است. درباره <<نفس المهموم>> نوشته شیخ عباس قمی همچنین باید گفت این کتاب بیش از ٥٠ سال پیش به فارسی ترجمه شده و کار یاسین حجازی در تألیف <<کتاب آه>> به آن علت اهمیت دارد که نثر آن کاملا ساده و امروزی است و می توان آن را به هر خواننده ای برای مطالعه آنچه در کربلا گذشت، پیشنهاد کرد.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
حجازی خود درباره این کتاب می نویسد: <<من در این بازخوانی، خط حادثه را پررنگ کردم و به ترتیب و توالی وقوع حادثه ها دقت کردم و گشتم آدم هایی را که اسم شان در اول حادثه یک چیز بود و در اثنای حادثه یک چیز و در انتها یک چیز دیگر یکی کردم و نقل های پراکنده در جای جای کتاب را تجمیع کردم و رد نقل هایی را که با هم نمی خوانند، در کتاب های دیگر گرفتم تا نقل معقول تر و مشهودتر را بیاورم و تاریخ ها را همخوان کردم.>> اما اتفاق جالب تر بعد از انتشار کتاب، حضور بهروز رضوی، یکی از بهترین گویندگان رادیو برای روایت این کتاب بود. او سبک ویژه خود در متن خوانی را پیش می گیرد و برای هر متن و روایت و حکایت یا داستانی، بنا به فضای آن، کاراکترسازی می کند و فضای اثر را در قالب الحان مختلف در صدای خود به کار می گیرد.
او به عنوان راوی <<کتاب آه>> بدون شک یکی از بهترین انتخاب ها بود اما به جهت آشنایی مردم با چهره هایی نظیر شهاب حسینی و حامد بهداد، این چهره ها نیز برای روایت در کنار رضوی قرار گرفتند تا <<کتاب آه>> این بار در قالب صوتی و با عنوان <<هفتاد و سومین نفر>> عرضه شود. با شنیدن کتاب سطح مهارت در گویندگی را بین بهروز رضوی و دو بازیگر مشهور سینما یعنی شهاب حسینی و حامد بهداد به خوبی می بینید.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
رضوی در این کتاب توانسته با قدرتی مثال زدنی فضایی تاریخی را در لحن و صدای خود بسازد که طبیعتا در دیگر راویان چنین چیزی به پختگی صدای رضوی دیده نمی شود. هر چند خودش در مصاحبه ای گفته بود: <<من ترجیح می دادم این اثر را در کنار شهاب حسینی و حامد بهداد با هم در استدیو بخوانیم تا با یکدیگر هم فاز شویم چون هر کدام از این افراد یک فاز جداگانه ای هستند.>> همین جمله نشان می داد که چرا هر کدام از صداها ساز خود را می زنند و گاهی در فضاهایی متفاوت از یکدیگر هستند.
با این حال شنیدن <<کتاب آه>> برای شنونده علاقه مند به کتاب های تاریخی و مذهبی گوش نواز است؛ هم به علت شنیدن روایت واقعه کربلا و هم شنیدن صداهای آشنا. <<کتاب آه>> را انتشارات جام طهور منتشر و انتشارات <<رسانه آفتاب>> نسخه صوتی آن را با عنوان <<هفتاد و سومین نفر>> در ٤٧ دقیقه عرضه کرده است.

من او را دوست داشتم

راوی :بهناز جعفری
نویسنده :آنا گاوالدا
اوایل دهه هشتاد کمتر مخاطب رمان خوانی در ایران بود که نام آنا گاوالدا را نشنیده باشد. نشر قطره کتاب <<من او را دوست داشتم>> با ترجمه الهام دارچینیان را منتشر کرده و دل جماعتی از کتاب خوان ها را برده بود. به این ترتیب در سال های بعدی کتاب های دیگری هم از این نویسنده فرانسوی به فارسی ترجمه شد و همچنان مخاطب داشت. هنوز هم رمان های آنا گاوالدا در ایران طرفدار دارد اما دیگر از آن تب و تاب اولیه افتاده است.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
ماجرای <<من او را دوست داشتم>> اما به کلوئه برمی گردد؛ زنی جوان که همسرش آدرین را عاشقانه دوست دارد. کلوئه و آدرین در صف سینما با هم آشنا شده اند. پس از چندین سال زندگی روزی آدرین چمدانش را جمع می کند و به کلوئه می گوید معشوقه ای دارد و تصمیم گرفته او را ترک کند. کلوئه همراه دو دختر بچه کوچکش پاریس را ترک می کند و به خانه مادر و پدر آدرین می رود. پدرشوهر کلوئه (پدر آدرین) او و دو نوه اش را به خانه قدیمی خودشان که دورتر از خانه فعلی شان است می برد تا فضای ذهنی شان تغییر کند و شاید با شرایط کنار بیایند. پدر آدرین٬ پی یِر٬ همزمان سعی می کند با کلوئه صحبت کند.
به این ترتیب گفت و گویی طولانی میان زن جوان و پدر شوهرش شکل می گیرد که طی آن مشخص می شود پدرشوهر او چگونه عشق بزرگش را به دلیل اشتباهاتش از دست داده است و همین خلاصه کوتاه نشان می دهد که چرا این رمان برای خوانندگان جذابیت داشته است. به نظر می رسد انتخاب بهناز جعفری برای راوی این رمان هم انتخاب خوبی بوده است. هر چند که او یکی از بازیگران فعال در رادیو بوده.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
انتشارات <<نوین کتاب گویا>> نسخه صوتی این کتاب را عرضه کرده است اما کتاب دیگری که بهناز جعفری روایت کرده، رمان نویسنده جوان ایرانی، نسیم مرعشی است. <<پاییز، فصل آخر است>> نخستین رمان نسیم مرعشی بود که موفق شد جایزه جلال آل احمد را از آن خود کند. مرعشی بعد از آن رمان <<هرس>> را منتشر کرد که بازخوردهای خوبی بین منتقدان داشت. ناشر صوتی <<نوار>> نسخه صوتی این کتاب را با صدای بهناز جعفری، شیما جانقریان و راضیه هاشمی به مدت ٦ ساعت و ٣٤ دقیقه تنظیم و تولید کرده است.

عقاید یک دلقک

راوی :علی عمرانی
نویسنده: هاینریش بل
علی عمرانی بیشتر از ٣٠ سال است که به شکل حرفه ای در عرصه صدا فعالیت می کند؛ از بازیگری در نمایشنامه های رادیویی گرفته تا متن خوانی، نمایشنامه خوانی و روایت قصه و داستان. تجربه بازیگری او در تئاتر و سینما و تلویزیون باعث شد همزمان به شهرت بصری هم دست پیدا کند؛ هر چند که در همان مصاحبه های اندک خود هم گفته چندان علاقه ای به دیده شدن به این شکل ندارد.
از نقش های مهمش در تئاتر می شود به بازی در نمایش <<شب هزار و یکم>> به کارگردانی بهرام بیضایی اشاره کرد و همچنین مجموعه به یادماندنی <<نیمکت>> در تلویزیون به کارگردانی محمد رحمانیان. همچنین انبوهی نمایشنامه رادیویی که شنیدن آنها مهارتش در صداپیشگی را نشان می دهد. با شنیدن صدای او در یکی از نقش های <<کلیدر>> محمود دولت آبادی به راحتی می توان درک کرد که چه شناخت کاملی از فضا و کاراکترسازی دارد و تا چه حد به این مدیوم هنری مسلط است.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
انتخاب او در روایت رمان هم هوشمندانه بوده است؛ چون <<عقاید یک دلقک>> نوشته هاینریش بل بدون شک یکی از شاهکارهای ادبیات داستانی جهان است. ماجرای رمان از این قرار است که هانس به دلیل تفاوت مذهب با خانواده اش آنها را ترک کرده و به عنوان یک دلقک در یک سیرک مشغول به کار است. داستان از جایی شروع می شود که هانس در یکی از اجراهای خود زمین می خورد و از ناحیه زانو به شدت آسیب می بیند؛ به طوری که حرفه خود را از دست می دهد.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
هانس شنیر، شخصیت اصلی داستان، از یک دلقک معروف حالا به یک دلقک ساده و ازکارافتاده تبدیل شده است. <<عقاید یک دلقک>> نوشته هاینریش بل با ترجمه شریف لنکرانی به وسیله نشر جامی منتشر شده و این ترجمه بنای نسخه صوتی با صدای علی عمرانی بوده است؛ نسخه ای که ناشر صوتی آن، انتشارات <<نوار>> است و این کتاب گویا را در قالب زمانی ٩ ساعت و ١١ دقیقه تولید کرده است.
شوکا
راوی: آشا محرابی
نویسنده: آشا محرابی
اولین کتاب <<آشا محرابی>> ابتدای سال گذشته منتشر شد؛ فیلمنامه ای به نام <<شوکا>> که نشر مستوری آن را منتشر کرده بود. نسخه صوتی این کتاب هم توسط خود ناشر در مدت زمان یک ساعت و ٣٢ دقیقه تولید و عرضه شد. اما درباره سابقه آشا محرابی در این عرصه باید گفت که تجربه های مختلفی در نمایشنامه خوانی رادیویی داشته و بی سابقه به این عرصه وارد نشده است.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
ازجمله می شود به نویسندگی های مختلف او در رادیو نمایش اشاره کرد. همچنین کارگردانی و اجرای نمایش هایی رادیویی نظیر <<جاده های ابری>>، <<باغ آبی>>، <<دره سبز>> و. کتاب <<شوکا>> به مذاق طرفداران این بازیگر هم خوش آمد؛ فیلمنامه ای با شروعی توأم با تعلیق و جذاب:
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
<<روز/خارجی/خیابان - نادر و شوکا (چادری است) از محضر بیرون می آیند. صدای بوق ماشین ها. شوکا گیج است اما نادر بسیار پرانرژی. از خیابان شلوغ داخل کوچه ای خلوت می پیچند.
نادر: خدا رو هزار مرتبه شکر. بدون حرف پیش، انگار گرفتاری هامون داره تموم می شه (متوجه حالت غیرعادی شوکا می شود) تو خوبی؟!
شوکا: (مردد) خوبم.>>
با این حال به نظر می رسد همچنان فیلمنامه مدیوم مناسبی برای روایت و ارایه نسخه صوتی نباشد، چون طبیعتا بین خوانش، هر صحنه نیاز به فضاسازی های تخیلی آنی در ذهن مخاطب دارد و ممکن است تقطیع های مختلف بین پلان ها یا سکانس ها، تمرکز شنونده را به هم بزند.

قصه های مجید

راوی: مهدی پاکدل
نویسنده :هوشنگ مرادی کرمانی
اول از خاطره جالب مهدی پاکدل درباره <<قصه های مجید>> شروع کنیم و بعد برسیم به بررسی این کتاب و آثاری که مهدی پاکدل در قالب کتاب صوتی خوانده است. موسسه نوین کتاب گویا <<قصه های مجید>> را همین امسال با مدت زمان حدود ٨ ساعت منتشر کرد. مدیر این موسسه در مراسم رونمایی نسخه صوتی آن گفت: <<گویا زمانی که جناب کیومرث پوراحمد در جست وجوی پسربچه ای برای نقش مجید بودند، به مدرسه مهدی پاکدل می روند و مهدی کوچک آن زمان که کلاس دوم ابتدایی بوده، آرزو می کند مجید قصه ها شود اما فقط به دلیل جثه بسیار کوچکش پذیرفته نمی شود و مهدی باقربیگی عزیز که گویا دو سه سالی هم بزرگ تر بوده، برای این نقش انتخاب می شود.
چه بازیگرانی کتاب صوتی خوانده اند؟
حالا پس از دهه ها مهدی پاکدل فرصتی دوباره پیدا کرد که نه تنها مجید، که روایتگر کل قصه های این پسر دوست داشتنی شود.>> البته اغلب علاقه مندان می دانند که <<قصه های مجید>> از همان اول هم صوتی ب

برخی صفحات تاریخ را، حتی مورخانی که به شنیدن جنایت های جانیان تاریخ عادت کرده اند هم، نمی توانند بخوانند. برخی از شخصیت های تاریخی، آن قدر وحشی و خبیث هستند که رفتارهایشان در حجم ذهنی مریض احوال ترین بیماران روانی قرار نمی گیرد؛ واقعاً هیچ واژه ای نمی تواند معنای واقعی کنش ها و جنایت های آن ها را برای مخاطب تشریح کند.

ژن خونخواری در پسران صدام

صدام و فرزندانش، دقیقاً از همین قماش هستند؛ شبه آدم هایی که داستان جنایت هایشان را نمی شود خواند؛ موجودات پلیدی که جهان را با وجود متعفن خود، به گند کشیدند و کارنامه سیاه زندگی سراسر نکبت آن ها، تاریخ را در مقابل آیندگان شرمنده می کند. آن چه در این نوشتار، به اختصار بررسی می شود، برگ هایی از جنایات هولناک قصی و عُدی، پسران صدام است.

هنگامی که مشغول خواندن متن می شوید، گاهی تصور می کنید که در تالار های قصر کُنت دراکولا هستید و زمانی این احساس را دارید که <<طلسم باسکرویل>>، وحشتی که آرتور کانن دایل در یکی از داستان های شرلوک هلمز به تصویر کشیده بود، عینیت پیدا کرده است؛ اما این ها نه داستان هستند و نه توهم؛ واقعیت هایی است هولناک که در اوراق تاریخ ماندگار شده است.


عُدَی صدام؛ جانی بی کلّه!

عدی صدام، فرزند اول دیکتاتور عراق، در سال ۱۹۶۵ به دنیا آمد؛ زمانی که پدرش با خونریزی و وحشی گری، زمام امور عراق را به دست گرفت، عدی فقط ۱۴ سال داشت؛ اما راه و رسم آدمکشی و جنایت را به تمامی از پدرش آموخته بود. قیافه او بیش از برادر کوچک تر، یعنی قصی، به صدام شباهت داشت و بسیاری اعتقاد داشتند که هرزگی و لاابالی گری را هم از پدر ارث برده بود. عدی خیلی زود دست به کار شد؛ فقط ۱۵ سال داشت که اولین آدمکشی خودش را انجام داد؛ او از همان سنین، اهل می خوارگی و بدمستی بود و نخستین خون را هم در همین حالت ریخت.

صدام در ابتدای کار از اطوار پسرش لذت می برد و معتقد بود مرد باید این گونه باشد! اما وقتی در اکتبر سال ۱۹۸۸، در یک مجلس رسمی، <<کامل حنا ججو>>، محافظ مسیحی صدام را هدف گلوله های پیاپی قرار داد و به قتل رساند و کُفر صدام را درآورد، دیکتاتور عراق فهمید که جانی بودن تنها، برای خوب بودن پسرش کفایت نمی کند، وقتی عقلی در کله ندارد!

ژن خونخواری در پسران صدام

به همین دلیل، دیگر مشاغل حساس را به عُدی واگذار نکرد و با وجودی که او پسر بزرگ تر بود، ترجیح داد قصی را که هم زیرک تر و هم بی رحم تر بود، جانشین خود کند. علا بشیر، پزشک خانوادگی صدام که با روحیات عدی از نزدیک آشنا بود، او را مبتلا به بیماری حاد روانی می داند؛ بشیر معتقد است که بیماری عدی به ویژه بعد از ترور او در اواخر دهه ۱۹۸۰ بیشتر شد.

او به شکار ن و دختران بخت برگشته می پرداخت و پس از آزار شدید جسمی و تعرض به آن ها، با فجیع ترین شکل ممکن، به زندگی شان خاتمه می داد. یکی از این ن، همسر یکی از ژنرال های عراقی بود که عدی او را متهم به خیانت کرد و پس از قتل همسرش، وی را به زندان انداخت و به حبس ابد محکوم کرد.

عدی وسایل شکنجه ویژه خودش را اختراع کرده بود؛ یحیی عادل، بدل عدی، درباره اتاق های شکنجه مخصوص عدی که در ویلای دورافتاده ای تدارک دیده شده بود، می گوید: او یک قاب آهنی ساخته بود که افراد را درون آن ها قرار می داد؛ این قاب پیچ هایی داشت که به تدریج سفت می شد و به گوشت بدن فرد فرو می رفت. بار ها شاهد بودم که وقتی آن بدبخت فریاد می کشید، عدی قهقهه می زد و می گفت بیشتر پیچ ها را سفت کنند.

ژن خونخواری در پسران صدام

او به موادمخدر هم معتاد بود. صرف نظر از رفتار هایی که یحیی عادل گزارش داده است، نوع برخورد عدی با ورزشکاران عراقی نیز، عجیب و غریب بود؛ او که توسط صدام، به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک عراق منصوب شده بود، خانواده های ورزشکاران را گروگان می گرفت و تهدید می کرد اگر مدال نیاورند، به ن می کند و مردان را زنده زنده می سوزاند!

فوتبالیست های قدیمی عراق، هنوز هم طعم دردناک شلاق های عدی را به یاد دارند؛ او آن ها را <<سگ>> و <<میمون>> خطاب می کرد و برای تنبیه در چاه فاضلابشان می انداخت. وقتی در سال ۲۰۰۰، در مسابقات مقدماتی جام جهانی، تیم فوتبال عراق با نتیجه چهار بر یک، مغلوب لبنان شد، عدی دستور داد <<هاشم حسن>> دروازه بان تیم و <<قحطان شاطر>> فوتبالیست دیگر عراقی را که به عقیده او در این باخت نقش داشتند، به مدت سه روز و در فاصله های زمانی کم، شلاق بزنند.

بقیه فوتبالیست ها هم، از کتک های عدی در امان نماندند و تعدادی نیز، سر از چاه توالت درآوردند. عُدی حتی در خانواده نیز، به هرزگی و لاابالی گری می پرداخت. برخی فرار حسین کامل، داماد صدام را به اردن، ناشی از تهدید عدی می دانند؛ او مست و لایعقل وارد مهمانی حسین کامل شده و به سمت او تیراندازی کرده بود. عُدی در بمباران پناهگاهش در موصل، به تاریخ ۲۲ ژوئیه سال ۲۰۰۳، در ۳۸ سالگی کشته شد.


قُصَی صدام؛ جانی زیرک!

قصی صدام در سال ۱۹۶۶ به دنیا آمد؛ یک سال بعد از تولد عدی. قصی برخلاف برادرش، اهل هیاهو نبود؛ کمتر هرزگی می کرد و بیشتر دوست داشت مثل پدرش در فضای سیاهی که ناشی از ت های وحشی گرانه حزب بعث بود، تقلا کند و در سایه باقی بماند. قصی از همان ابتدا به صدام نشان داد که هر اندازه که پدر دوست دارد، بی رحم است و در همان حال، آرام و محتاط. صدام به او اعتماد کامل داشت؛ آن قدر که در روز های پایانی، قصی یکی از دو نفری بود که می دانست صدام دقیقاً کجا مخفی شده است.

قصی پس از فرار پدرش از بغداد، حاکم این شهر بود. اما اگر فکر می کنید این ویژگی ها باعث می شود تا در سیاهه جنایات او، کمتر از عدی قتل و و کشتار ببینیم، سخت در اشتباه اید! قصی بر خلاف برادرش، همیشه به جنایت در مقیاس وسیع فکر می کرد.او همان جنایتکاری است که به دلیل دشمنی با شیعیان، دستور قتل عام آن ها را صادر کرد و فرمان داد نیزار های جنوب را آتش بزنند. فیلم های وحشتناکی که با عنوان جنایت های صدام، پس از مرگ وی منتشر شد، عموماً عملیات هایی بود که زیرنظر شخص قصی انجام می گرفت.

ژن خونخواری در پسران صدام

یکی از مشاوران او، بعد ها فاش کرد که قصی، زیاد حرف نمی زد، اما دوست داشت زغال شدن افراد را در آتش ببیند؛ آن هم در حالی که زنده زنده می سوزند! صدام می خواست قصی را برای جانشینی خود معرفی کند؛ معتقد بود با شخصیت نامتعادل او و روحیه توام با خونخواری اش، می توان سال ها عراق را در آتش پرلهیب دیکتاتوری حزب بعث و خاندان صدام نگه داشت.

قصی از شکنجه کردن زندانیان لذت می برد؛ اما بیشتر دوست داشت خودش این کار را انجام دهد. برخی گزارش ها از نقش او در شکنجه و شهادت برخی اسرای ایرانی حکایت دارد. قصی چه در زمان جنگ تحمیلی علیه ایران و چه در زمان سرکوب قیام مردم کُرد عراق، علاقه فراوانی به زدن تیرِ خلاص داشت؛ او عاشق کشتار در حجم بالا بود؛ به خصوص اگر این کشتار، به دست خودش انجام می شد.

قصی برخلاف پدرش که علاقه فراوانی به فیلم <<پدرخوانده>> داشت و خود را <<دون کارلئونه>> تصور می کرد و مثلاً می خواست ادای رؤسای مافیا را دربیاورد، اصلا اهل تعارف نبود؛ در واقع این قصی بود که با تحریک برادرش عدی، جنجال مهمانی منزل کامل حسین، شوهرخواهر خودش را به پاکرد و او را واداشت از عراق بگریزد تا بعد، نقشه قتل وحشیانه وی را بکشد؛ طرحی که صدام هم از آن حمایت کرد و نشان داد چندان هم در نقش پدرخوانده فرو نرفته است! قصی هم در بمباران ۲۲ ژوئیه ۲۰۰۳ موصل کشته شد.


<<ای دشمن ار تو سنگ خاره ای، من آهنم/ جان من فدای خاک پای میهنم>>. صدای غلامحسین بنان در شب ۲۷ مهر ۱۳۲۳ در دبستان نظامی در چهارراه استانبول مانند قلب دکتر حسین گل گلاب و روح الله خالقی رهبر ارکستر و شاید همه کسانی که آنجا بودند، می لرزید؛ وقتی این دو بیت را در بالاترین گام خود ادا می کرد.

من آهنم
صدایش می لرزید مثل وقتی که دکتر حسین گل گلاب یک ماه و نیم قبلش با آن حال آشفته درِ دفتر روح الله خالقی در خیابان هدایت را باز کرد و بغضش با این دو بیت ترکید؛ بغض سرزمینی که ۳ سال بود در اشغال سربازان متفق بود.
آن شب برنامه های دیگری هم اجرا شد، اما آنچه از شب موسیقی ترانه های محلی و ملی باقی ماند اجرای ماندگار سرود <<ای ایران>> بود؛ سرودی که از مثلث خالقی، گل گلاب و بنان متولد شد.
اگر بخواهیم در میان تمام تصنیف های تاریخ موسیقی ایران تنها یک اثر را به عنوان ملی ترین اثر ایران بدانیم بی تردید آن یک تصنیف ای ایران خواهد بود؛ تصنیفی که به روایتی در یک روز دلتنگ شهریور ۱۳۲۳ در مسیر خیابان سعدی تا خیابان هدایت از سر چهارراه سیدعلی خلق شد.
تصنیفی که هنوز هم بعد از ۷۶ سال به احترام نامش هر ایرانی را در هر جای دنیا از جای بلند می کند و بدون اینکه کسی بخواهد، نوای ملی ایرانیان شده است. اما شاید بخشی از این ماندگاری به خاطر داستانی باشد که منسوب است که باعث شکل گیری آن شده.
برخی از نزدیکان دکتر حسین گل گلاب و روح الله خالقی داستان این تصنیف را از آن روزی می دانند که دکتر حسین گل گلاب قرار بود به دیدار دوستش روح الله خالقی در دفترش برود که در آن زمان در خیابان سعدی، خیابان هدایت قرار داشت.
من آهنم
در راه همینطور که دکتر شاعر گیاه شناس و استاد دانشگاه از سر چهارراه استانبول به سمت خیابان هدایت در مسیر خیابان سعدی می رفت که دید سربازی آمریکایی در حال کتک زدن مغازه داری است که در چهارراه سیدعلی کاسبی می کرد. البته برخی از منابع این درگیری را بین سربازی آمریکایی یا هندی و سربازان ایرانی می دانند؛ اما چند منبع اعتقاد دارند که کسی که کتک می خورد صاحب مغازه ای بود که جنسی را که سرباز آمریکایی می خواست نداشت. آن سرباز خارجی همینطور که مرد ایرانی را زیر لگد خود گرفته بود به زبان خودش به او فحش می داد.
دکتر گل گلاب معنی فحش های او را می فهمید، اما مانند بقیه مردم کاری از دستش برنمی آمد. سربازی از ارتش فاتحان ایران بود و عملا اداره کشور را به دست داشتند ایستاد و کتک خوردن مرد را نظاره کرد. مسیر کوتاهی که برای رسیدن به دفتر خالقی بود را نفهمید چطور طی کرد. اما وقتی به دفتر خالقی رسید بغضش ترکید و واقعه را برای خالقی تعریف کرد و گفت چند بیتی به ذهنم آمده است و می خواهم آن ها را برای روح تحقیر شده مردم ایران بگویم. خالقی کاغذی مقابلش گذاشت و گفت هر چه بگویی من با آهنگ خواهم ساخت.
من آهنم
حسین گل گلاب بعد ها در مصاحبه ای هرچند به انگیزه اش برای خلق این سرود اشاره نمی کند، اما گفته بود: <<در سال۱۹۴۴، در شرایطی که چکمه های نیرو های اشغالگر هر وطن پرستی را می لرزاند، من ایده این شعر به ذهنم رسید. سپس پروفسور خالقی موسیقی آن را نوشت و در برابر همه مقاومت های ی، این ترانه راه خود را به دل و روح مردم پیدا کرد>>. گل گلاب روی کاغذ می نویسد: <<ای دشمن ار تو سنگ خاره ای من آهنم/ جان من فدای خاک پای میهنم>>.
او خیلی زود کاغذ مرتبی را به دست روح الله خالقی داد. او در آواز دشتی این سرود را تنظیم کرد و به ارکستر داد تا تمرین کند و برای برنامه شب ترانه های محلی و موسیقی ملی که اداره موسیقی به پیشنهاد کلنل وزیری برگزار می شد اجرا شود. سرود ای ایران با آنکه خیلی سریع و کاملا در فضایی هیجانی سروده شد، اما ویژگی هایی دارد که کمتر در تصنیف های ملی وجود دارد.
منابع مختلفی این نظر را تأیید کرده اند که <<تک تک واژه های به کار رفته در سرود، فارسی است و در هیچ یک از ابیات آن کلمه ای معرب یا غیرفارسی وجود ندارد. سراسر هر سه بند سرود، سرشار از واژه های خوش تراش فارسی است؛ زبان پاکیزه ای که هیچ واژه بیگانه ای در آن راه پیدا نکرده است، و با این همه هیچ واژه ای نیز در آن مهجور و ناشناخته نیست و دریافت متن را دشوار نمی سازد.
دومین ویژگی سرود ای ایران در بافت و ساختار شعر آن است، به گونه ای که تمامی گروه های سنی، از کودک تا بزرگسال می توانند آن را اجرا کنند. همین ویژگی سبب شده این سرود در تمامی مراکز آموزشی و حتی کودکستان ها قابلیت اجرا داشته باشد؛ و بالاخره سومین ویژگی ای که برای این سرود قائل شده اند، فراگیری این سرود به لحاظ امکانات اجرایی است که به هر گروه یا فرد امکان می دهد تا بدون ساز و آلات و ادوات موسیقی نیز بتوانند آن را اجرا کنند.
آهنگ این سرود که در آواز دشتی خلق شده، از ساخته های ماندگار روح الله خالقی است. ملودی اصلی و پایه ای کار، از برخی نغمه های موسیقی بختیاری که از فضایی حماسی برخوردار است، گرفته شده است>>. او برای خواندن این شعر انتخاب های زیادی داشت، کر نخستین گزینه بود، اما غلامحسین بنان و ارکستر مدرسه نظام بهترین انتخاب بودند. نوشته اند که یحیی معتمدالدوله هم انتخاب شده بود و این تصنیف را خوانده بود.
من آهنم
اما بنان برای خواندن آن آماده شد. موسیقی در کمترین زمان آماده شد و در شب بیست و هفتم مهر ماه در دانشکده افسری طی ۲ شب در خلال شب ترانه های محلی و موسیقی ملی در دبستان نظامی اجرا شد. این شب که به گزارش رومه اطلاعات بیست و هفتم مهر ماه با حضور جمعی از رجال شناخته شده در ساعت هفت بعد از ظهر برگزار شد ابتدا آقای عاشورپور یکی از آهنگ های محلی تالشی را خواند و بعد از آن ترانه <<بلبل مست>> که کلنل وزیری براساس تصنیفی از حسین گل گلاب ساخته بود توسط عبدالعلی وزیری اجرا شد.
اجرای پیانوی جواد معروفی و آهنگ کردی از برنامه های دیگر این شب بود. در بخش دوم برنامه کلنل علینقی وزیری روی سن رفت و با اشاره به استقبال مردم از ترانه های محلی از روند جمع آوری آن ها گفت. اما شاید مهم ترین حرف وزیری بعد از اشاره به مشکلات زیادی که مدرسه موسیقی داشت آنجایی بود که گفت: <<در تجربیات ۲۰ سال معلمی چه بسا قریحه های توانا دیده ام که خود را به دست پیشامد سپرده و از هنری که آنان را مشغول و سرافراز و سعادتمند می کرد کناره گرفتند و با یک زندگی عادی و با یک فکر پر از یاس و تیرگی به سر می بردند در حالی که در بر ابر آن ها کسانی بودند که با آنکه در جریان زندگی بار ها شکست خورده بودند باز به ابتکار و کوشش پرداخته و دست از کار نکشیده و از هر شکستی تجربه ای اندوخته و باز به کار پرداختند>>.
من آهنم
بعد از این حرف ها بود که خودش قطعه ای در دستگاه اصفهان نواخت و بعد نوبت بخش دوم برنامه رسید که پایانش اجرای آهنگ ای ایران بود که در ساعت ۱۰ شب اجرا شد و با استقبال حضار روبه رو شد؛ استقبالی که باعث شد این اجرا دوباره نواخته شود؛ اجرایی که از شب ۲۷ مهر ۱۳۲۳ تا امروز در تاریخ ایران جریان دارد.

انتخاب بهترین موزیکال های تاریخ سینماکار بسیار سختی است و این بدان سبب است که آن قدر کار های خوب در این ژانر داریم که انتخاب ۱۰ فیلم برتر و حذف ده ها فیلم سزاوار دیگر شهامت عظیمی را می طلبد. از همین طریق است که هم موزیکال های کلاسیکی مثل <<آوای موسیقی>> (در ایران با نام <<اشک ها و لبخندها>>)، <<بانوی زیبای من>>، <<یک امریکایی در پاریس>>، <> و <<پادشاه و من>> از لیست بهترین ها بیرون می مانند و هم موزیکال های طلایی باب فاسی مثل <<تمامی آن جز>> در سال ۱۹۸۰. به فهرست حذف شده های اجباری و گریز ناپذیر بیافزایید موزیکال های مدرن تری مثل <<مولن روژ>> کار باز لورمن استرالیایی و محصول ۲۰۰۱ و <<شیکاگو>> را که یک سال بعداز آن اسکار های اصلی را درو کرد و همچنین <<لالالند>> را که برنده بزرگ اسکار های ۲۰۱۶ بود و آن را دیمی ین شازل جوان ساخته است.

این ساحران خیره کننده
در سال های اخیر <<بزرگ ترین شومن>>، <<آنا و آخرامان>> و <<بازگشت مری پاپینز>> هم موزیکال های چشمگیری بوده اند، ولی به سبب ویژگی های فوق العاده موزیکال هایی که از اواخر دهه ۱۹۳۰ تا اواسط دهه ۱۹۵۰ ساخته و عرضه شدند، هیچ یک از این فیلم ها به لیست بهترین ها راه نمی یابند. این در حالی است که از همان بدو ناطق شدن سینما (۱۹۲۷) فیلم های موزیکال هم به لطف نوا های دائمی و ساز و آوازشان از محبوبین سینمارو ها شدند و در همان شروع ناطق ها فیلم <<خواننده جز>> سروصدای زیادی بپا کرد و جوایز متعددی را برد.
برخی می گویند <> در سال ۱۹۶۹ به رغم برخی موفقیت ها، ظرفیت فیلم های موزیکال را لااقل از منظر سینمارو ها پر و تمام کرد، ولی فقط یک سال پیشتر موزیکال دیگری همچون <<دختر مسخره>> با بازی باربارا استرایسند در نقش اصلی چند جایزه اصلی اسکار را کسب کرده بود.
این ساحران خیره کننده
هرچه بود، موزیکال ها پس از مرگ بالنسبه زودرس باب فاسی در اوایل دهه ۱۹۸۰ از یاد ها رفتند و بمدت ۲۰ سال مثل دکانی بودند که کاملاً بسته و پلمب شده اند، اما ازابتدای دهه ۲۰۰۰ حیات آن ها مجدداً پر رونق شد و تقریباً در هر یک از این سال ها حداقل یک موزیکال بسیار موفق داشته ایم که تبدیل به پر طرفدارترین و درآمدسازترین فیلم ها شده اند و با این که ساخت آثار تازه ای از این ژانر وماً اولویت نخست استودیو ها پس از فروکش کردن نسبی بیماری کرونا در دنیای سینما نیست، اما خیلی ها آرزو دارند که ای کاش به جای این همه پرداختن به فیلم های کمیک استریپی یا کار های علمی- تخیلی، فضایی و اکشن، سینما به فکر بازسازی موزیکال های کلاسیک می افتاد یا به ساخت موزیکال های مدرن دو دهه اخیر خود استمرار می بخشید.
با چنین توضیحات و پیش زمینه ای می توان فهمید چرا و چگونه ۱۰ فیلمی که به عنوان بهترین های ژانر موزیکال اسم و وصف شان در این مطلب می آید، محصولاتی واقعاً برتر و نشانه غنای زمانه خویش بوده اند و همگی به قدری خوب اند که هم می توانند بهترین باشند و هم با سپردن این مقام به سایرین هفتم و نهم و دهم تلقی شوند. با این حال چه کسی جرأت دارد رتبه اول را به فیلم فراموش نشدنی <<آواز زیر باران>> نسپرد و چه کسی می تواند کار های فرد استر و سیمای بسیار زنده جین کلی را در فیلم های موزیکال آن ایام ببینند و حتی برای یک لحظه چشم از این ساحران خیره کننده هنر موزیکال بردارد.
۱- <<آواز زیرباران>> Singin in the Rain ۱۹۵۲
هالیوود معمولاً در زمان ساخت فیلم هایی درباره مکانیسم خود و نحوه کارش بسیار موفق عمل می کند، اما یکی از بهترین محصولات این فرآیند <<آواز زیرباران>> کار استنلی دانن است که البته کورو گرانی (طراحی صحنه های تحرک و آواز) آن را جین کلی انجام داده که بازیگر نقش نخست و ستاره فیلم هم هست. اگر قرار باشد از میان فیلم های رویاساز آن سال های کمپانی MGM یکی به عنوان برترین کار انتخاب شود، همین فیلم است و این که نوا ها و ترانه های آن اغلب از دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ می آیند، کوچک ترین خدشه ای در این قضیه ایجاد نمی کند.
این ساحران خیره کننده
روایت می کنند یکی از این آوا ها را که آرتور فرید تهیه کننده این فیلم در ایام جوانی اش به عنوان یک ترانه سرا سروده بود، جین کلی در شرایطی خوانده است که از عارضه سرماخوردگی رنج می برده و صدایش گرفته بود و با وجود این اجرایی فوق العاده از آن در زیر باران استودیویی (مصنوعی) در هالیوود داشته است. تعداد ترانه های ماندگار در این فیلم فراوان است و یکی از آن ها را دانلداوکانور خوانده که <<آن ها را بخندان>> نام دارد و بی شباهت به ترانه <<دلقک باش>> کول پورتر افسانه ای نیست. دبی رینولدز هنرپیشه اول زن این فیلم در آن زمان بیشتر از ۱۸ سال نداشت، اما در رقابت با جین کلی پرانعطاف و استثنایی آنقدر ها هم عقب نمی ماند. فیلم به بهانه به تصویر کشیدن ایام انتقال سینما از دوران صامت به ایام ناطق بواقع نگاهی عمیق به کل تاریخ سینما البته تا زمان اکران خود می اندازد و سکانس مربوط به حرکات مشترک و باله وار جین کلی و سید چریس به مثابه نگین روی این انگشتر کمیاب است.
هرچیزی هم از این فیلم اگر فراموش شود، سکانس افسون کننده ترنم و آواز جین کلی در زیرباران و بالا رفتن او از این تیر تا آن تیر چراغ برق و چتری که در دست دارد (و البته برای خیس نشدن نیست!) نقطه اوج هنر سینما و هرچیزی است که می تواند در ژانر موزیکال موجود باشد و سایر ژانر ها قطعاً به آن رشک می ورزند. به واقع هنر مشترک استنلی دانن و جین کلی به حدی است که <<آواز زیر باران>> را از همه مرز ها عبور می دهد.

۲- <<جادوگر اوز>> The wizard of Oz۱۹۳۹

خیلی ها معتقدند ۱۹۳۹ طلایی ترین سال تاریخ هالیوود بوده، زیرا اضافه بر این فیلم، <<برباد رفته>>، <<بلندی های بادگیر>> و ده ها فیلم مرجع دیگر نیز در این سال عرضه شده است و بخصوص <<جادوگر اوز>> در آن سال یگانه چنان محبوب قلوب مردم شد که نسل در پی نسل به آن دل باختند و انگار تحسین آن را از نیاکان خود شنیده اند. این فیلم از اولین آثاری هم بود که به لطف بهره وری از سیستم تکنی کالر برخلاف سایر فیلم ها به روش رنگی (و بهتر بگوییم آب رنگی!) عرضه و اکران شد.
این ساحران خیره کننده
شهر خیالی امرالد و جاده موسوم به بریک رود همه و همه در بالاترین سطوح تخیل قرار دارند و با این که قصه، کودکانه و سطحی است، اما کمتر کسی پیدا می شد که بازی جودی گارلند در ابتدای راه شهرت و اعتبار است را تحسین نکند. داستان فرانک بام برای دوستدارانش آنقدر عزیز است که هنوز می پرسند چرا MGM با تبدیل آن به فیلمی که می بینیم، آن را به درجات یک فانتزی صرف تنزل داده، ولی این گلایه ها بی معناست. زیرا هیچ یک از اقتباس های تصویری و صوتی دیگر از روی نوشته های این هنرمند تبدیل به پدیده ای مانند <<جادوگر اوز>> نشده و چنین ماندگاری طولانی مدتی نداشته اند.

۳- <<۷ عروس برای ۷ برادر>>

Seven Brides for Seven Brothers۱۹۵۴

سینمای موزیکال از اسم استنلی دانن که کمدی- رمانتیک های فوق العاده ای هم ساخت، غیرقابل تفکیک است، اما عجبا که این کارگردان توانا همیشه اصرار داشت یک سازنده صحنه های ترنم و آواز تلقی نشود و این ها را از محبوبین خود نمی دانست، در عین حال یکی از سکانس های <<۷ عروس برای ۷ برادر>> به کارگردانی وی که طول مدت آن به ۷ دقیقه می رسد، شاید بهترین سکانس ترنم و آوازی باشد که در کل تاریخ سینما ساخته و اکران شده است.
این ساحران خیره کننده
در این قسمت از فیلم هم حرکات هماهنگ کارگران و چوب بر های اکروبات به چشم می خورد و هم امتیازات سینما اسکوپ تا حرکات جمعی آن ها تبدیل به یک باله شود. ترانه های هاوارد کیل نیز بر غنای فیلم و محتوای آن می افزایند و اگر چه تعقیب ماجرا ها از دید مردان داستان و تبدیل شدن همسران آتی آن ها به موجوداتی درجه دوم یک نقص اجتماعی تلقی شده و یک سوم انتهایی فیلم نیز شتابزده به نظر می رسد، اما کیست که مسحور این قصه اجتماعی نشود و طی طریق روی رودخانه و محیط پیرامونی آن را دوست نداشته باشد.
نظر اکثریت این بود که در آن سال (۱۹۵۴) <<بریگادون>> با تکیه بر زوج تسخیر ناپذیر جین کلی وسید چریس صحنه ها را قبضه و بهترین موزیکال سال تلقی خواهد شد بخصوص که صحنه های آن در لوکیشن های متعدد و واقعی تصویربرداری شده بود، اما کار استنلی دانن به رغم فیلمبرداری شدن بخش اعظمش در استودیو و اکتفا به مشتی کشاورز و چوب بر که سرقت و خلافکاری هم می کردند، از آن پیشی جست و تبدیل به یکی از موفق ترین های سال شد.

۴- <<کلاه برتر>> Top Hat۱۹۳۵

برتری قائل شدن بین این فیلم و <<وقت ترنم>> که به فاصله زمانی فقط یک سال اکران شدند و در هر دو زوج هنری فرد آستر و جینجر راجرز شعبده بازی می کنند، کار بسیار سختی است. زیرا تفاوت کلاس بین این دو فیلم اندک است و هر دو آثار بسیار خوبی هستند و به این سبب اولویت را به <<کلاه برتر>> می دهیم که یک سال زودتر به نمایش درآمد و تمامی کار های هنری مشترک بعدی این دو هنرمند استثنایی را پایه گذاری کرد.
این ساحران خیره کننده
درست است که قبل از اوجگیری فرد استر هم هنر موزیکال با مهارت امثال بازبی برکلی به سطوح بسیار بالایی رسیده بود، اما این استر بود که آن را در سال ۱۹۳۳ به رغم نقش کوچکی که در فیلم <> به دست آورد، به کلی متحول و تبدیل به پدیده ای بزرگ و بسیار پر تماشاگر کرد. کار وقتی کامل تر شد که جینجر راجرز هم سربرآورد و به یک زوج همراه با فرد استر تبدیل شد و این زوج چنان بر دل ها حکومت کردند که رقابت با موزیکال ها در آن ایام (نیمه دوم دهه ۱۹۳۰ و کل دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰) به کاری بسیار سخت تبدیل شد. نوع و مدل حرکات فرد آستر روی پیست و در هر صحنه و محوطه ای که در اختیارش قرار می گرفت <> نام داشت و هیچ کس در تاریخ این را بهتر از وی اجرا نکرده است.
فرمول موفقیت ها در این فیلم ها بالنسبه آسان و در عین حال بسیار دشوار است. زیرا اضافه بر هنر والای استر و راجرز در حرکات موزون مشترک شان باید عوامل جنبی و محیطی نیز به نحو احسن در اختیارشان قرار می گرفت و یکی از آن ها تصویربرداری مناسب به فراخور هنری بود که شکل می گرفت و دیگری یک لشکر آدم جنبی که صحنه را شلوغ تر و هیجانی تر می کردند و البته آهنگ ها و ترانه های عوام پسند و در عین حال سطح بالایی از اروینگ برلین و ایرا گرشوین که بسیار گوش نواز بود.

۵- <<کریسمس سفید>>

White Christmas۱۹۵۴

ترانه <<کریسمس سفید>> که آن را بزرگانی، چون بینگ کرازبی و فرد استر خوانده اند و ساخته اروینگ برلین است، ابتدا در فیلم <<میهمانخانه تعطیلات>> به سال ۱۹۴۲ مورد استفاده قرار گرفت و تبدیل به یکی از شیرین ترین و اامی ترین نوا ها برای از یاد بردن رنج های جنگ جهانی دوم شد. در سال ۱۹۵۴ که ۹ سال از اتمام جنگ می گذشت، همان نوا تبدیل به موتور محرک و جذابیت نخست فیلمی شد که با همین نام (کریسمس سفید) ساخته و روانه پرده های نقره ای گشت و این که این بار فیلمی ساخته شد که کلاً بر اساس این ترانه بود، فقط ارزش های ماندگار آن را فریاد می کرد.
این ساحران خیره کننده
در این فیلم بینگ کرازبی نقش یک کهنه سرباز جنگ جهانی دوم را ایفا می کند که به اروپا می رود و جانش به خطر می افتد و فقط با دخالت و کمک کاراکتر دنی کی از مرگ رهایی می یابد. نتیجه این رویداد ایجاد یک تیم هنری تازه بین او و دنی کی است و آن ها به اینجا و آنجا می روند و موج شادی را جاری می سازند. روزی آن ها مطلع می شوند که یک فرد آشنای آن ها در ایام جنگ که یک مجتمع زمستانی در منطقه ورمونت امریکا ساخته است، براثر کمبود بارش برف در منطقه اوضاع تیره ای را می گذراند و برای کمک به او سایر اعضای گروهان خود را نیز فرا می خوانند و مقادیری برف و یخ را به آنجا منتقل می کنند.
چه چیزی جالب تر از اینکه این فیلم موزیکال سرشار از شاخصه های این ژانر را مایکل کورتیز ساخته است که با ارائه <<کازابلانکا>>، <<ماجرا های رابین هود>> و <<میلدر پی یرس>> بهترین نمونه های <<جنگی- رمانتیک>>، <<حادثه ای- تاریخی>> و <<فیلم نوآر>> را هم رو کرده بود. محصول نهایی، فیلمی است که هر یک از مشخصه های ایام کریسمس را دارد و البته برفی را که سرانجام سر از ورمونت در می آورد.

۶- <<وقت ترنم>> Swing Time ۱۹۳۶

فرد استر و جینجر راجرز زوج غیر قابل برابری فیلم های موزیکال ۱۰ کار مشترک ساختند، ولی این یکی شاید خوش ساخت ترین و داستان محورترین همکاری ای باشد که بین آن ها شکل گرفته است. فرد استر جادویی این بار نقش یک قمارباز به نام لاکی را بازی می کند که درصدد ازدواج با زنی (البته فردی بجز راجرز) است، اما ابتدا باید در دوران بسیار سخت و کم رونق جامعه به خواسته پدر همسر مورد نظرش ۲۵ هزار دلار را جور و تقدیم وی کند.
این ساحران خیره کننده
او به نیویورک می رود تا شاید در آنجا به چنین مبلغی دست یابد و آنجا است که با جینجر راجرز که یک معلم موسیقی فاقد ارج و قرب است، آشنا می شود. این چنین است که یک زوج هنری کم نظیر بین این دو هنرمند اصیل شکل می گیرد و ترانه پشت ترانه و ترنم پشت ترنم است که در این فیلم فوق العاده به لطف مهارت های آنان و به کارگردانی جورج استیونس شکل می گیرد و هر یک نیز زیباتر از دیگری است.
شاید سکانس ۳ دقیقه ای مربوط به اجرای <<هرگز نخواهم رقصید>> که در پایان فیلم می آید و مانند اکثر کار های استر و راجرز <<یک تکه>> گرفته شده، سرآمد همه آن ها و بهترین صحنه موزیکال و ترنم دو نفره تمامی تاریخ سینما باشد. همه چیز آسان و جاری به نظر می رسد و انگار آن ها راحت ترین صحنه را خلق کرده اند، اما روایت می کنند که کمال طلبی هر دو هنرمند و اصرار جورج استیونس سبب شد آن سکانس ۴۸ بار گرفته شود تا سرانجام رضایت آنان حاصل آید. زمانی که دیگر پا و توانی برای جینجر راجرز باقی نمانده و توگویی، تبدیل به یک جنازه شده بود!

۷- <<مرا در سنت لویی ملاقات کن>>
Meet me in St Louis ۱۹۴۴
۷۶ سال بعد از اکران اولیه این کار مشهور وینسنت مینه لی، این فیلم همچنان نمونه ای عالی از هنر در قالب سرگرمی های ناب و چالش های اجتماعی و دشواری های رشد در هر محیط و کشوری است. مشکلاتی که البته با هنر و مدیریت افراد و در قالب فیلم های رؤیاپرور هالیوود می تواند تبدیل به نکاتی کوچک و قابل حل شود و قهرمانان این قصه ها همیشه چیزی بیشتر و فراتر از این معضلات اند و آرزو های هنری زیبایشان بر هر چیزی سایه می اندازد. پس از غوغای بزرگ <<جادوگر اوز>> این فیلم که پنج سال بعد از آن عرضه شد، این را هم نشان داد که جودی گارلند ستاره نوجوان آن فیلم در انتقال به جمع بزرگسالان و تبدیل شدن به هنرمندی توانا در این عرصه هم کاملاً موفق بوده است.
این ساحران خیره کننده
<<مرا در سنت لویی ملاقات کن>> با انتقال بینندگان به سال ۱۹۰۳ داستانش را به طور قطعه قطعه و در چند بخش تعریف می کند و روی خانواده ای به نام اسمیت متمرکز است که خانواده ای از طبقه متوسط است و اوضاعش هم روبه راه نشان می دهد تا اینکه روزی پدر خانواده (با بازی لئون ایمز) تصمیم می گیرد با ترک ایالت تقریباً کارگری میسوری راهی نیویورک شوند که شکوه و طمطراق و به تبع آن امکان کسب درآمد بیشتری دارد. پیش از این سفر انواع لحظات خوش را در خانواده اسمیت شاهد هستیم که خواندن ترانه های متعددی را توسط دختران خانواده (جودی گارلند و مارگارت اوبراین) هم در بر می گیرد و همین ها یک پشتوانه برای شروعی شیرین در فیلم و استمرار این حس به قسمت ها و سکانس های بعدی است.

۸- The Band Wagon ۱۹۵۳

این شاهد بهترین فیلم موزیکال فرد استر بدون مشارکت جینجر راجرز بوده باشد. این فیلم ادغامی از هنر های اختصاصی فرد استر، قابلیت های ویژه استودیوی MGM و البته نگاه ویژه وینسنت مینه لی کارگردان فیلم به مقوله های مختلف در هالیوود است و از این مقوله ها می توان به مباحثی کاملاً سطح بالا مثل روش بازیگری موسوم به <<متد اکتینگ>> اشاره کرد یا به طعنه هایی که مینه لی به بزرگانی مثل مارلون براندو و لی استراسبرگ می زند که اولی از شاخص ترین شاگردان مکتب متد اکتینگ بود و لی استراسبرگ که از کارگزاران و مؤسسان آن و البته دومی در همین باب یک کلاس بازیگری به نام اکتورز استودیو را به راه انداخته بود که از درون آن امثال رابرت دونیرو سر بر آورده اند.
این ساحران خیره کننده
این فیلم پیرامون هنرمندی به نام تونی هانتر با بازی فرد استر است که پس از جواب ندادن چندین فیلمش در هالیوود به صحنه اولیه و تخصصی اش که تئاتر های موزیکال در برادوی است، رجعت می کند. او در نمایش موزیکال <<فاوست>> هم که جفری کوردووا (جک بوکانان) کارگردان آن است، مورد انتقاد قرار می گیرد و با اینکه با همت خودش و دوستان خلاقش جذابیت هایی را به موضوع می افزاید و گیشه آن را پربار می سازد، اما رنج های فراوانی می برد. شاید هم اتفاقات فوق قدری غریب باشد، زیرا هانتر پس از آن همه سال بالانشینی باید پذیرفته باشد که دوران تنزلش هم رسیده است. هر چه هست، صحنه های توأمان فرد استر و سیدچریس از شاهکار های دوران است و تعارض شیوه های خیابانی استر و روش های مبتنی بر باله چریس اصلاً از کیفیت عالی این ادغام کامل نمی کاهد.

۹- <<جیجی>> Gigi ۱۹۵۸

دختری تحت آموزش های مادربزرگ و عمه اش می کوشد تبدیل به یک هنرمند صحنه شود و در پاریس بدرخشد، ولی در مسیر زندگی اش با مردی بسیار مسن تر و پولدارتر از خود آشنا می شود و بدون اینکه خودش بخواهد، به زن محبوب وی تبدیل می شود و از همین طریق وارد جمع ثروتمندان و مردم پایتخت فرانسه می شود و در جامعه ای کاملاً متفاوت جای پا برای خود باز می کند و البته با حامی پیر خود پیمان شویی می بندد.
این ساحران خیره کننده
این قصه و بهتر بگوییم رویدادی است که اینک و در زمانه فعلی غیرقابل تحقق است و اگر بخواهیم منابع الهام و خط و ریشه های آن را بیابیم، باید متذکر شویم که از یک رمان فرانسوی با همین نام نوشته کولت خط فکری گرفته و البته نشانه هایی روشن از یک نمایش سال ۱۹۵۱ برادوی هم در آن هست که ادری هپبورن فقید در ابتدای راه شهرتش در آن بازی می کرد.
هپبورن در سال های بعدی در <<بانوی زیبای من>> ترانه هایی را خواند که الن جی لرنر و فردریک لو سروده بودند وی در زمان تهیه <<جیجی>> آنقدر برش و نفوذ نداشت تا نقش اصلی آن را به دست بیاورد و این نقش مهم به لسلی کارون رسید؛ و او به بهترین شکل توانسته است مراحل تدریجی رشد یک زن جوان و تبدیل شدنش به زنی پخته را به نمایش بگذارد، بخصوص که او باید نشان بدهد که از حقه باز بودن افراد پیرامون خویش مطلع است و یکی از این اطرافیان یک مرد جوان و بازیگوش فرانسوی با بازی عالی لویی جوردن است و دیگری موریس شوالیه، شمایل پیر و فقید بازیگری در سینمای فرانسه که همچنان دوست داشتنی است.

۱۰- <<مری پایینز>> Mary Poppins ۱۹۶۴

اندک مدتی بعد از اینکه جک وارنر تهیه کننده معروف هالیوود در یکی از عجیب ترین تصمیم های سینمایی دوران گفت جولی اندروز آن قدر فتوژنیک نیست که بتواند نقش اول را در موزیکال استثنایی <<بانوی زیبای من>> بازی کند و ادری هپبورن را جانشین وی کرد (و او هم بشدت در آن درخشید) کمپانی والت دیسنی در یک زرنگی حرفه ای قابل فهم از اندروز خواست در <<مری پاپینز>> ایفای نقش کند و او چنان در این فیلم خوب جا افتاد و صحنه را قبضه کرد که ۶۶ سال بعد از اکران آن فیلم و جوایز متعددی که برد، همگان می پرسیدند چطور می توان این فیلم را بدون وجود وی تصور کرد.
بهترین موزیکال های سینما؛ هم فیلم، هم موزیک
هر چه هست، مری پاپینز اقتباسی آزاد از نمایش پی ال تراورس و پیرامون یک پرستار بچه ها است که در شهر لندن و در عصر موسوم به ادواردیان انواع بلا ها و اتفاقات سوء برایش روی می دهد، اما با نیرو های جادویی اش از کنار تمامی آن ها عبور و بچه های تحت مراقبتش را محافظت و صاحب تربیت و فرهنگ می کند. کار اندروز و همچنین دیک ون دایک در این فیلم چنان عالی است که نسل در پی نسل آن را دیده و به این فیلم دل باخته اند. والت دیسنی به رغم تمامی پیشینه اش در ساخت انیمیشن های متعدد و کار های خانوادگی و آموزنده مری پاپینز را نقطه اوج تلاش حرفه ای خود تلقی می کرد و بواقع نیز چنین بوده است.
بیهوده نیست که تلاش اخیر هالیوود برای ساخت دنباله ای برای <<مری پاپینز>> و شاید هم بازسازی آن که محصولش فیلمی تحت عنوان <<مری پاپینز باز می گردد>> است و در سال ۲۰۱۸ اکران شد، هرگز رنگ و بو و تجلی فیلم اوری ژینال را ندارد و اصولاً چگونه می شود انتظار داشت امیلی بلانت که به جای اندروز نقش اصلی را در این نسخه بازی کرده، همان کارایی و شخصیت ویژه ای را داشته باشد که اندروز در فیلم اصلی داشت

پاییز به فصل عاشقی معروف است؛ هر چند از آن به عنوان خزان هم یاد می کنند. در طول ۹۹ سال گذشته، فصل پاییز و المان های آن، دست مایه خوبی برای بسیاری از شاعران و آهنگ سازان و خواننده ها شد تا آثار ماندگار و شنیدنی خلق کنند. در ادامه به معرفی چند قطعه شنیدنی پاییزی می پردازیم.

برگ خزان / ایرج بسطامی
تصنیف <<گل پونه ها>> یکی از شاهکار های ایرج بسطامی است؛ اما بعید است کسی <<بیداد زمان>> یا <<برگ خزان>> را هم با صدای او که یکی از صدا های ماندگار چنددهه اخیر است، نشنیده باشد. این تصنیف به همراه آلبوم <<خزان و آرزو>>، در سال ۸۷ منتشر شد. میلاد کیایی نوازنده پیش کسوت سنتور گفته که شعر و آهنگ این اثر توسط بیژن ترقی و پرویز یاحقی، به صورت بداهه خلق شده و چگونگی ساختش را این طور توصیف کرده است: <<یک روز غروب پاییز، ترقی و یاحقی به یکی از روستا های خارج از تهران می رفتند.
خواننده های عشق پاییز
یاحقی در حال رانندگی بود و ترقی کنار او نشسته بود. در آن لحظه بادی می وزد و برگ خشکی از درخت می افتد و به برف پاک کن ماشین، گیر می کند. صدای خش خش برگ زیر باران پاییزی، شعری را به ذهن بیژن ترقی می آورد و در همان حال زمزمه می کند <<به رهی دیدم برگ خزان . افتاده ز بیداد زمان.>> و در همین حال یاحقی این شعر را با ملودی معروفش زمزمه می کند.>> گروه پالت نیز، در سال ۹۵ این اثر را با عنوان <<برگ خزان>> بازخوانی کرد.

خزان عشق/جواد بدیع زاده

بعید نبود اگر <<خزان عشق>> یا همان <<شد خزان>> در دهه ۹۰ منتشر می شد، صفت <<شکست عشقی خورده>> را به خالقش نسبت می دادند. اما ماجرای این تصنیف، فراتر و عمیق تر از این حرف هاست. <<خزان عشق>> یکی از ماندگارترین عاشقانه های پاییزی است که ۸۶ سال از زمان خلق آن می گذرد؛ اما هنوز با شعر و نت و صدا های خاطره انگیزش، دلبری می کند. شعر این تصنیف متعلق به رهی معیری یکی از شاعران غزل سرای معاصر است و جواد بدیع زاده، اولین فردی است که این شعر را با صدا و آهنگ سازی خود به یک تصنیف ماندگار تبدیل کرد.
خواننده های عشق پاییز
حزن پنهان در واژه های این شعر و صدای ناب بدیع زاده، به شنیدنی ترشدن این اثر کمک فراوانی کرده است. غلامحسین بنان خواننده معروف کشورمان که آثار جاودانی مانند <<الهه ناز>> و <<بهار دلنشین>> را در کارنامه هنری خود دارد نیز، چند سال بعد از جواد بدیع زاده گرفتار تصنیف <<خزان عشق>> شد و این تصنیف را بازخوانی کرد.

حریق خزان/ علیرضا قربانی

یکی از موفق ترین تجربه های علیرضا قربانی به خزان گره خورده است. قطعه <<حریق خزان>> با شعر فریدون مشیری، آهنگ سازی مهیار علیزاده و صدای علیرضا قربانی را، از آلبومی به همین نام، می توان یکی از ماندگارترین آثار این خواننده دانست؛ موفقیتی که در همکاری بعدی با آهنگ ساز این اثر، در آلبوم مشترک <<افسانه چشم هایت>> همایون شجریان و قربانی اتفاق نیفتاد.
خواننده های عشق پاییز
جالب این که این قطعه در زمان انتشار خود به اندازه هیت شدن در حد یک آهنگ پاپ پیش رفت و مردم به شدت از آن استقبال کردند. قربانی که تا پیش از آلبوم <<حریق خزان>>، بیشتر روی آثار شاعران کلاسیک آواز می خواند، در این آلبوم که در سال ۹۱ منتشر شد، به سراغ اشعار نو شاعرانی، چون فریدون مشیری، هوشنگ ابتهاج و سهراب سپهری رفت و توانست حس و صدای خود را به عنوان یک تجربه نو و موفق در کارنامه اش ثبت کند. قربانی در زمان انتشار این آلبوم گفت که در چند سال اخیر، جدیدترین و خاص ترین کاری که به صورت ارکسترال انجام شده، حریق خزان است.

پاییز /حجت اشرف زاده

پاییز در سال های گذشته هم شاعران و خواننده های زیادی را به خود مبتلا کرده است. علیرضا بدیع، شاعر جوان خراسانی و حجت اشرف زاده خواننده نام آشنای کشورمان، جزو این مبتلا ها هستند. حجت اشرف زاده در قطعه <<پاییز عاشق است>>، به خوبی توانسته یک عاشقانه پاییزی خلق کند. این آهنگ زیبا با آهنگ سازی آرش و امیر بیات که در آلبوم <<ماه و ماهی>> منتشر شده بود، مدتی به عنوان تیتراژ برنامه تلویزیونی <<حالا خورشید>> به روی آنتن می رفت.
خواننده های عشق پاییز
<<پاییز عاشق است>> برای کسانی که با موسیقی روز بیشتر ارتباط برقرار می کنند گزینه مناسبی در این روزهاست. اشرف زاده در دیگر آثارش نیز، به سراغ فصل پاییز رفته است. او آهنگ دیگری به نام <<پاییزی ام>> را در کارنامه خود دارد که این قطعه را محمد محتشمی بر ترانه ای از امیر ارجینی که سابقه قابل توجهی در همکاری با محسن چاوشی در سال های ابتدایی فعالیتش دارد، آهنگ سازی کرده است که در زمان انتشار، با استقبال خوبی رو به رو شد.

بارون پاییزی / سیروان خسروی

<<بارون پاییزی>> با صدای <<سیروان خسروی>> یکی از بهترین آهنگ های پاییزی است که در <<آلبوم جاده رویاها>> در سال ۱۳۹۱ منتشر شده است.
خواننده های عشق پاییز

سیروان در خصوص این آلبوم گفته است: <<جاده رویا ها بهترین کاری است که تاکنون کرده ام و راحت می توانم از آهنگ اول تا آخر را گوش بدهم و اذیت نشوم. این یک آلبوم گروهی است که با انجام آن فهمیدم باید تعصب بی جا را کنار بگذارم!>> این قطعه از سروده های <<امیر ارجینی>> است. این آهنگ زیبا که روایتگر باران های دلنشین پاییزی است، آهنگسازی این ترانه را <<سیروان خسروی>> به همراه <<شهاب رمضان>> انجام داده است.


آهای خبردار / همایون شجریان
این روز ها کافی است نگاهی بیندازید به شبکه های اجتماعی یا این که موسیقی که آدم ها گوش می دهند؛ <<آهای خبردار>> را زیاد خواهید شنید یا <<ابر می بارد>> و <<رگِ خواب>> را: <<آهای غمی که/ مثل یه بختک/ رو سینه من، شده ای آوار/ از گلوی من/ دستاتو وردار/ کوچه های شهر/ پُرِ ولگرده/ دل، پُرِ درده/ شب، پر مرد و پر نامرده>>
خواننده های عشق پاییز
<<آهای خبردار>> یکی از این قطعات آلبوم متن فیلم <<رگ خواب>> نام دارد که این شعر سروده یکی از شاعران معاصر حسین منزوی است، مهم ترین قطعه این آلبوم نیز محسوب می شود. آلبوم <<رگ خواب>> علاوه بر موسیقى متن فیلم، شامل چهار ترکِ باکلام از جمله <<آهاى خبردار>>، <<رگ خواب>>، <<ابر مى بارد>> و <<گریه مى آید مرا>> است. این اثر توسط ارکستر موسیقى فیلم SIF بلغارستان اجرا شده و تهمورس اظرى، هوشیار خیام و شِین کاراسکو به عنوان تک نواز در آن حضور دارند. همچنین دیوید گارنر، آهنگساز برجسته آمریکایى، بردیا کیارس آهنگساز و رهبر ارکستر و آرین کشیشى آهنگساز و نوازنده بیس به عنوان تنظیمlrm;کننده در این اثر ایفای نقش کرده اند.

شنیدن صدای مردگان به تازگی مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و به نظر می رسد که دانش بشری به زودی اسرار ارتباط برخی افراد با درگذشتگان را آشکار خواهد کرد.

آیا تاکنون شنیده اید که کسی بتواند صدای مردگان را بشنوید؟ بر اساس تازه ترین تحقیقات دانشمندان مشغول نزدیک شدن به پاسخ سوالات عجیب مطرح شده در رابطه با ارتباط با در گذشتگان هستند.

چگونه برخی افراد صدای مردگان را می شنوند؟

در واقع به گفته دانشمندان، ویژگی های شخصیتی مخصوصی اخیرا مورد توجه قرار گرفته اند که باعث می شوند تا برخی افراد ادعای ارتباط با مردگان را داشته باشند. گفته شده که اگر گروهی از رفتار ها و عادات در افراد دیده شود، احتمال مطرح شدن چنین ادعا های عجیبی از طرف آن ها بالاتر می رود.

محققان در تازه ترین پژوهش های خود اعلام کرده اند که ویژگی های رفتاری مانند تمرکز بیش از حد در انجام کارها، تجربه های صوتی عجیب در دوران کودکی و همچنین بروز موارد زیادی از توهمات شنیداری، در کسانی که ادعای ارتباط با درگذشتگان را دارند، از سایرین بیشتر است. با این وجود نکته اصلی در مورد چنین تحقیقاتی کمک به کسانی بوده که از توهمات صوتی رنج می برند و دچار بیماری هایی مانند اسکیزوفرنی هستند. بیماری که باعث می شود تا فرد صدا هایی را بشنود که واقعا وجود ندارند.

جالب است بدانید که بحث شنیدن صدای مردگان و همچنین دیدن تصاویری که واقعا وجود ندارند، از مدت ها پیش توجه بسیاری از دانشمندان، مخصوصا انسان شناسان و دانشمندان حوزه توهمات ناشی از آسیب های جسمی و روانی را به خود جلب کرده است. انسان شناسان موضوع را از جنبه ارتباط انسان با دین و مسائل می بینند و دانشمندان دیگر هم دنبال پاسخ این سوال هستند که دقیقا چه چیزی باعث بروز توهمات دیداری و شنیداری می شود.


توهمات شنیداری یا صدای مردگان

به بیان دقیق تر، تازه ترین تحقیقات روی این نکته تمرکز کرده که چرا برخی افراد توهمات شنیداری خود را به دنیای مردگان و صدای روح درگذشتگان ارتباط می دهند، در حالی که بسیاری دیگر از افراد در چنین موقعیتی توهمات خود را به عنوان یک مشکل روانی در نظر گرفته و به دنبال کمک روانشناسان و روان پزشکان هستند.

روانشناس پیتر موزلی (Peter Moseley) از دانشگاهی در بریتانیا می گوید که افراد گروه اول که ادعای ارتباط با مردگان را دارند، به این بخش از زندگی خود به دید مثبت نگاه کرده، از دوران بچگی یا سنین نسبتا پایین اولین تجربه های شنیداری خود را داشته اند و همچنین، در ادامه زندگی خود یاد می گیرند که چنین صدا هایی را کنترل کنند.


چگونه برخی افراد می توانند صدای مردگان را بشنوند؟

موزلی می گوید که رسیدن به درک درستی از این نوع از برخورد با توهمات شنیداری می تواند به ما کمک کند تا در کنترل نوع دیگری از توهمات که خطرناک تر هستند و کنترل آن ها امکان پذیر نیست، موفق تر عمل کنیم. برای رسیدن به این درک، موزلی و همکارانش وضعیت ۶۵ شهروند بریتانیایی را بررسی کردند که ادعای شنیدن صدای مردگان را داشتند. برای مقایسه وضعیت این افراد با اشخاص عادی که ارتباطی با در گذشتگان ندارند، ۱۴۳ داوطلب دیگر از طریق شبکه های اجتماعی در این تحقیق شرکت داده شدند.

چگونه برخی افراد صدای مردگان را می شنوند؟

به صورت کلی، حدودا ۴۵ درصد از گروه اول اعلام کردند که به صورت روزانه صدا هایی که وجود ندارند را می شنوند و ۷۹ درصد هم گفتند که تجربه شنیدن این صدا ها بخش مهمی از زندگی روزانه آن هاست. به علاوه، اکثر این ۶۵ نفر گزارش کردند که صدا های موجود درون سر آن ها شنیده می شوند، اما با این حال، ۳۲ درصد داوطلبان هم اعلام کردند که صدا های مورد نظر از محیط بیرونی به گوش آن ها می رسند.


جزئیات تحقیقات

در مراحل بعدی تحقیقات، وضعیت گروه ۶۵ نفری تیم موزلی با شرایط داوطلبان عادی مقایسه شد و این طور که به نظر می رسد، این افراد بیشتر از سایرین به پدیده های ماوراءالطبیعه باور دارند و همچنین، اهمیتی به نظر دیگران در مورد خود نمی دهند.

همان طور که اشاره شد، اکثر این ۶۵ نفر به صورت میانگین در سن ۲۲ سالگی اولین تجربه شنیدن صدای مردگان را داشتند و تقریبا تمامی آن ها گزارش کردند که توانایی بالایی در غرق شدن در افکار یا کار های خود دارند. چنین توانایی به شخص این امکان را می دهد تا به صورت کامل جذب فعالیت های ذهنی یا بدنی شود و نسبت به سایرین، با راحتی بیشتری دنیای اطراف خود را نادیده بگیرد.

از طرف دیگر، دیده شد که این افراد راحت تر از سایرین دچار توهمات می شوند و اکثر آن ها پس از تجربه شنیدن صدا های مورد نظر، به دنبال جواب سوالات خود در مورد این پدیده رفته اند و در نهایت به این نتیجه رسیده اند که این صدا ها از سوی درگذشتگان هستند.

نکته جالبی که گروه داوطلبان عادی و گروه ۶۵ نفری تحت نظر تیم موزلی را به هم شبیه می کرد، ارتباط بحث تمرکز افراد روی کار ها و موضوع باور آن ها به پدیده های ماوراءالطبیعه بود. در واقع به نظر می رسد که هرچه شخصی توانایی بیشتری در تمرکز در زمینه های مختلف داشته باشد، اعتقاد او به پدیده های مورد نظر بالاتر می رود.


تحقیق بیشتر در مورد صدای مردگان

در نهایت، موزلی و همکارانش نتیجه گرفته اند که احتمال ارتباط تجربه شنیدن صدای مردگان با فشار اجتماعی وارده به افراد، وضعیت اجتماعی مثبت و یا باور افراد به پدیده های ماوراءالطبیعه چندان زیاد نیست و این عوامل باعث نمی شوند که شخص توهمات شنیداری داشته باشد. در عوض، محققان مورد نظر این احتمال را مطرح می کنند که افراد در ابتدا توهمات صوتی را تجربه می کنند و در مراحل بعدی، به دنبال روشی برای توجیه این تجربه خود می روند. موضوع ربط دادن صدا ها به درگذشتگان و مسائل هم از نظر آن ها به بهترین شکل ممکن این توهمات را توجیه می کند.


چگونه برخی افراد می توانند صدای مردگان را بشنوند؟

در قدم بعدی، موزلی و تیمش قصد دارند تا فاکتور فرهنگ را در این تحقیقات وارد کرده و بررسی کنند که در فرهنگ های گوناگون، باور به ارتباط با مردگان، توهمات صوتی و همچنین اعتقادات مذهبی افراد تا چه حد به هم ارتباط دارند. از طرف دیگر موضوع تمرکز و جذب شدن در فعالیت ها و تفکرات هم نباید فراموش شود، چرا که این ویژگی نقشی کلیدی در ایجاد این باور دارد که فرد می تواند با مردگان حرف بزند.

چگونه برخی افراد صدای مردگان را می شنوند؟

این دانشمندان می گویند که بیشتر از همه، بروز اولین تجربه های مرتبط با توهمات شنیداری باعث می شود تا فرد در نهایت داخل مسیر های قرار بگیرد و این موضوع درست نیست که افراد می توانند با تلاش زیاد، به نوعی با مردگان ارتباط برقرار کنند. در واقع بررسی وضعیت ۶۵ داوطلب مخصوص تحقیقات نشان داده که موضوعات ماوراءالطبیعه بهتر از هر توضیح دیگری تجربیات آن ها را با دنیای واقعی تطبیق می دهند و وقتی فرد در دوران کودکی و یا سنین پایین چنین تجربیاتی داشته باشد، احتمال ربط دادن توهمات موجود به درگذشتگان وجود خواهد داشت.

مقاله تیم موزلی در ژورنال ldquo;Mental Health, Religion and Culturerdquo; منتشر شده است.


آخرین جستجو ها