روایت تاریخ از سال های اشغال ایران در جنگ جهانی دوم بمباران شهرها، قحطی و جان باختن شمار زیادی از غیرنظامیان است که اسناد مکتوب بسیاری از آن برجای مانده، اما روایت های مصور از این حادثه تاریخی چندان زیاد نیست؛ "فرانسوا هورلی" عکاس استرالیایی یکی از معدود کسانی است که در آن زمان به ایران آمده و از کشور اشغال شده عکاسی کرده است.
در ۳ شهریور ۱۳۲۰، نیرو های متفقین شامل انگلیس و شوروی بدون توجه به بی طرفی ایران از جنوب و غرب و از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهر های سر راه را اشغال کردند به سمت تهران آمدند. اگرچه در آن زمان بهانه متفقین برای حمله وجود عده ای جاسوس آلمانی در ایران عنوان شد، اما حوادث بعدی نشان داد اشغال ایران بخشی از نقشه جنگی متفقین علیه هیتلر بوده است. با یورش متفقین تمامی راه های کشور به خصوص خطوط راه آهن و شوسه تحت کنترل نیرو های اشغالگر در آمد. نیروی کار ایرانی برای تهیه تدارکات ارتش های درگیر در جنگ با نازل ترین دستمزد به کار گرفته شدند. منابع نفتی کشور غارت شد و بحران غذایی در کشور به اوج خود رسید.
زمزمه های برکناری شاه نیز از جلسه اضطراری دولت شنیده شد؛ فردای اشغال ایران هیئت وزیران در حضور شاه در کاخ سعدآباد تشکیل جلسه داد و رضاخان در این جلسه اعلام کرد که ابتدا تصمیم به خروج از کشور داشته است، اما به توصیه مشاورانش ابتدا در دولت تغیراتی صورت دهد. بر این اساس محمدعلی فروغی را به نخست وزیری منصوب و او را مامور کرد با انگلیس و شوروی مذاکره کند، اما شرط متفقین کنار رفتن رضاشاه از قدرت بود.
سرانجام رضاشاه ناچار به استعفا شد و توسط بریتانیایی ها بازداشت و به جزیره موریس و سپس آفریقای جنوبی تبعید شد و سلطنت به پسر و ولیعهد او محمدرضا منتقل شد؛ نیرو های متفقین نیز تا پایان جنگ جهانی ایران را تحت اشغال خود داشتند.
"فرانسوا هورلی" عکاس اهل سیدنی که در خلال جنگ جهانی دوم سفر های متعددی به خاورمیانه داشت در سال ۱۹۴۳ میلادی- ۱۳۲۱ شمسی همزمان با مقطع مهم تاریخی ایران یعنی چندی پس از اشغال به دست متفقین وارد کشور شد. این فیلمساز و پژوهشگر استرالیایی در چند نوبت سفر بیش از ۵۰۰ عکس از شهر های مختلف ایران برداشت که بعهدا در مجموعه ای با عنوان "مسیر روسیه" به چاپ رساند.
او در عکس هایش به زندگی مردم عادی، مناظر، بنا ها و ساختمان های شهری و روستایی در تهران، اصفهان، البرز، لرستان، شیراز بوشهر پرداخت و روایتی ناب از روز های سخت تاریخ ایران فراهم کرد که هنوز به عنوان منبعی کم نظیر شناخته می شود.
در زیر نگاهی می اندازیم به عکس هایی که او در سال ۱۳۲۱ از تهران برداشت. این عکس ها برای نخستین بار است که منتشر می شود.
آقای "جاکوبسن" دوست عکاس "فرانسوا هورلی" سوار بر کامیون، جایی در تهران
سه دیپلمات انگلیسی جایی در تهران مقابل دوربین عکاس
افسر انگلیسی در نمایی از میدان سپه تهران به رفت آمد مردم و اتومبیل ها نگاه می کند.
عکس یادگاری چند نظامی مقابل ساختمان باشگاه افسران وزارت جنگ در میدان مشق تهران
نمایی از میدان سپه در مرکز تهران (میدان امام خمینی (ره) فعلی)
نمایی از کاخ شاه جوان محمدرضا پهلوی
نمایی از یکی از اتاق های کاخ گلستان
نمایی از یکی از روستا های اطراف تهران
دیپلمات های انگلیسی در نمایی از ساختمان سفارت این کشور در قلهک
نمایی از سفارت بریتانیا در قلهک
کودکانی که در مناطق روستای پس قلعه در شمیران زندگی می کنند در مقابل دوربین عکاس قرار گرفته اند.
نمایی از روستای پس قلعه در شمیران
نمایی از خیابان فردوسی تهران و نمای بیرونی ساختمان سفارت انگلیس
حضور بازیگران سینما و تئاتر و تلویزیون در نقش صداپیشه به این سال ها برنمی گردد و سبقه ای قدیمی تر دارد. به هر حال قبل از شروع به کار شبکه نمایش، نمایش های رادیویی در شبکه های دیگر رادیو نیز طرفداران زیادی داشت و مردم صداهای آشنای بازیگران را در این نمایش ها می شنیدند.
عکاس خانه آدم های خوشبخت
کتاب آه
من او را دوست داشتم
عقاید یک دلقک
قصه های مجید
برخی صفحات تاریخ را، حتی مورخانی که به شنیدن جنایت های جانیان تاریخ عادت کرده اند هم، نمی توانند بخوانند. برخی از شخصیت های تاریخی، آن قدر وحشی و خبیث هستند که رفتارهایشان در حجم ذهنی مریض احوال ترین بیماران روانی قرار نمی گیرد؛ واقعاً هیچ واژه ای نمی تواند معنای واقعی کنش ها و جنایت های آن ها را برای مخاطب تشریح کند.
صدام و فرزندانش، دقیقاً از همین قماش هستند؛ شبه آدم هایی که داستان جنایت هایشان را نمی شود خواند؛ موجودات پلیدی که جهان را با وجود متعفن خود، به گند کشیدند و کارنامه سیاه زندگی سراسر نکبت آن ها، تاریخ را در مقابل آیندگان شرمنده می کند. آن چه در این نوشتار، به اختصار بررسی می شود، برگ هایی از جنایات هولناک قصی و عُدی، پسران صدام است.
هنگامی که مشغول خواندن متن می شوید، گاهی تصور می کنید که در تالار های قصر کُنت دراکولا هستید و زمانی این احساس را دارید که <<طلسم باسکرویل>>، وحشتی که آرتور کانن دایل در یکی از داستان های شرلوک هلمز به تصویر کشیده بود، عینیت پیدا کرده است؛ اما این ها نه داستان هستند و نه توهم؛ واقعیت هایی است هولناک که در اوراق تاریخ ماندگار شده است.
عُدَی صدام؛ جانی بی کلّه!
عدی صدام، فرزند اول دیکتاتور عراق، در سال ۱۹۶۵ به دنیا آمد؛ زمانی که پدرش با خونریزی و وحشی گری، زمام امور عراق را به دست گرفت، عدی فقط ۱۴ سال داشت؛ اما راه و رسم آدمکشی و جنایت را به تمامی از پدرش آموخته بود. قیافه او بیش از برادر کوچک تر، یعنی قصی، به صدام شباهت داشت و بسیاری اعتقاد داشتند که هرزگی و لاابالی گری را هم از پدر ارث برده بود. عدی خیلی زود دست به کار شد؛ فقط ۱۵ سال داشت که اولین آدمکشی خودش را انجام داد؛ او از همان سنین، اهل می خوارگی و بدمستی بود و نخستین خون را هم در همین حالت ریخت.
صدام در ابتدای کار از اطوار پسرش لذت می برد و معتقد بود مرد باید این گونه باشد! اما وقتی در اکتبر سال ۱۹۸۸، در یک مجلس رسمی، <<کامل حنا ججو>>، محافظ مسیحی صدام را هدف گلوله های پیاپی قرار داد و به قتل رساند و کُفر صدام را درآورد، دیکتاتور عراق فهمید که جانی بودن تنها، برای خوب بودن پسرش کفایت نمی کند، وقتی عقلی در کله ندارد!
به همین دلیل، دیگر مشاغل حساس را به عُدی واگذار نکرد و با وجودی که او پسر بزرگ تر بود، ترجیح داد قصی را که هم زیرک تر و هم بی رحم تر بود، جانشین خود کند. علا بشیر، پزشک خانوادگی صدام که با روحیات عدی از نزدیک آشنا بود، او را مبتلا به بیماری حاد روانی می داند؛ بشیر معتقد است که بیماری عدی به ویژه بعد از ترور او در اواخر دهه ۱۹۸۰ بیشتر شد.
او به شکار ن و دختران بخت برگشته می پرداخت و پس از آزار شدید جسمی و تعرض به آن ها، با فجیع ترین شکل ممکن، به زندگی شان خاتمه می داد. یکی از این ن، همسر یکی از ژنرال های عراقی بود که عدی او را متهم به خیانت کرد و پس از قتل همسرش، وی را به زندان انداخت و به حبس ابد محکوم کرد.
عدی وسایل شکنجه ویژه خودش را اختراع کرده بود؛ یحیی عادل، بدل عدی، درباره اتاق های شکنجه مخصوص عدی که در ویلای دورافتاده ای تدارک دیده شده بود، می گوید: او یک قاب آهنی ساخته بود که افراد را درون آن ها قرار می داد؛ این قاب پیچ هایی داشت که به تدریج سفت می شد و به گوشت بدن فرد فرو می رفت. بار ها شاهد بودم که وقتی آن بدبخت فریاد می کشید، عدی قهقهه می زد و می گفت بیشتر پیچ ها را سفت کنند.
او به موادمخدر هم معتاد بود. صرف نظر از رفتار هایی که یحیی عادل گزارش داده است، نوع برخورد عدی با ورزشکاران عراقی نیز، عجیب و غریب بود؛ او که توسط صدام، به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک عراق منصوب شده بود، خانواده های ورزشکاران را گروگان می گرفت و تهدید می کرد اگر مدال نیاورند، به ن می کند و مردان را زنده زنده می سوزاند!
فوتبالیست های قدیمی عراق، هنوز هم طعم دردناک شلاق های عدی را به یاد دارند؛ او آن ها را <<سگ>> و <<میمون>> خطاب می کرد و برای تنبیه در چاه فاضلابشان می انداخت. وقتی در سال ۲۰۰۰، در مسابقات مقدماتی جام جهانی، تیم فوتبال عراق با نتیجه چهار بر یک، مغلوب لبنان شد، عدی دستور داد <<هاشم حسن>> دروازه بان تیم و <<قحطان شاطر>> فوتبالیست دیگر عراقی را که به عقیده او در این باخت نقش داشتند، به مدت سه روز و در فاصله های زمانی کم، شلاق بزنند.
بقیه فوتبالیست ها هم، از کتک های عدی در امان نماندند و تعدادی نیز، سر از چاه توالت درآوردند. عُدی حتی در خانواده نیز، به هرزگی و لاابالی گری می پرداخت. برخی فرار حسین کامل، داماد صدام را به اردن، ناشی از تهدید عدی می دانند؛ او مست و لایعقل وارد مهمانی حسین کامل شده و به سمت او تیراندازی کرده بود. عُدی در بمباران پناهگاهش در موصل، به تاریخ ۲۲ ژوئیه سال ۲۰۰۳، در ۳۸ سالگی کشته شد.
قُصَی صدام؛ جانی زیرک!
قصی صدام در سال ۱۹۶۶ به دنیا آمد؛ یک سال بعد از تولد عدی. قصی برخلاف برادرش، اهل هیاهو نبود؛ کمتر هرزگی می کرد و بیشتر دوست داشت مثل پدرش در فضای سیاهی که ناشی از ت های وحشی گرانه حزب بعث بود، تقلا کند و در سایه باقی بماند. قصی از همان ابتدا به صدام نشان داد که هر اندازه که پدر دوست دارد، بی رحم است و در همان حال، آرام و محتاط. صدام به او اعتماد کامل داشت؛ آن قدر که در روز های پایانی، قصی یکی از دو نفری بود که می دانست صدام دقیقاً کجا مخفی شده است.
قصی پس از فرار پدرش از بغداد، حاکم این شهر بود. اما اگر فکر می کنید این ویژگی ها باعث می شود تا در سیاهه جنایات او، کمتر از عدی قتل و و کشتار ببینیم، سخت در اشتباه اید! قصی بر خلاف برادرش، همیشه به جنایت در مقیاس وسیع فکر می کرد.او همان جنایتکاری است که به دلیل دشمنی با شیعیان، دستور قتل عام آن ها را صادر کرد و فرمان داد نیزار های جنوب را آتش بزنند. فیلم های وحشتناکی که با عنوان جنایت های صدام، پس از مرگ وی منتشر شد، عموماً عملیات هایی بود که زیرنظر شخص قصی انجام می گرفت.
یکی از مشاوران او، بعد ها فاش کرد که قصی، زیاد حرف نمی زد، اما دوست داشت زغال شدن افراد را در آتش ببیند؛ آن هم در حالی که زنده زنده می سوزند! صدام می خواست قصی را برای جانشینی خود معرفی کند؛ معتقد بود با شخصیت نامتعادل او و روحیه توام با خونخواری اش، می توان سال ها عراق را در آتش پرلهیب دیکتاتوری حزب بعث و خاندان صدام نگه داشت.
قصی از شکنجه کردن زندانیان لذت می برد؛ اما بیشتر دوست داشت خودش این کار را انجام دهد. برخی گزارش ها از نقش او در شکنجه و شهادت برخی اسرای ایرانی حکایت دارد. قصی چه در زمان جنگ تحمیلی علیه ایران و چه در زمان سرکوب قیام مردم کُرد عراق، علاقه فراوانی به زدن تیرِ خلاص داشت؛ او عاشق کشتار در حجم بالا بود؛ به خصوص اگر این کشتار، به دست خودش انجام می شد.
قصی برخلاف پدرش که علاقه فراوانی به فیلم <<پدرخوانده>> داشت و خود را <<دون کارلئونه>> تصور می کرد و مثلاً می خواست ادای رؤسای مافیا را دربیاورد، اصلا اهل تعارف نبود؛ در واقع این قصی بود که با تحریک برادرش عدی، جنجال مهمانی منزل کامل حسین، شوهرخواهر خودش را به پاکرد و او را واداشت از عراق بگریزد تا بعد، نقشه قتل وحشیانه وی را بکشد؛ طرحی که صدام هم از آن حمایت کرد و نشان داد چندان هم در نقش پدرخوانده فرو نرفته است! قصی هم در بمباران ۲۲ ژوئیه ۲۰۰۳ موصل کشته شد.
<<ای دشمن ار تو سنگ خاره ای، من آهنم/ جان من فدای خاک پای میهنم>>. صدای غلامحسین بنان در شب ۲۷ مهر ۱۳۲۳ در دبستان نظامی در چهارراه استانبول مانند قلب دکتر حسین گل گلاب و روح الله خالقی رهبر ارکستر و شاید همه کسانی که آنجا بودند، می لرزید؛ وقتی این دو بیت را در بالاترین گام خود ادا می کرد.
انتخاب بهترین موزیکال های تاریخ سینماکار بسیار سختی است و این بدان سبب است که آن قدر کار های خوب در این ژانر داریم که انتخاب ۱۰ فیلم برتر و حذف ده ها فیلم سزاوار دیگر شهامت عظیمی را می طلبد. از همین طریق است که هم موزیکال های کلاسیکی مثل <<آوای موسیقی>> (در ایران با نام <<اشک ها و لبخندها>>)، <<بانوی زیبای من>>، <<یک امریکایی در پاریس>>، <
۲- <<جادوگر اوز>> The wizard of Oz۱۹۳۹
۳- <<۷ عروس برای ۷ برادر>>
Seven Brides for Seven Brothers۱۹۵۴
۴- <<کلاه برتر>> Top Hat۱۹۳۵
۵- <<کریسمس سفید>>
White Christmas۱۹۵۴
۶- <<وقت ترنم>> Swing Time ۱۹۳۶
۸- The Band Wagon ۱۹۵۳
۹- <<جیجی>> Gigi ۱۹۵۸
۱۰- <<مری پایینز>> Mary Poppins ۱۹۶۴
پاییز به فصل عاشقی معروف است؛ هر چند از آن به عنوان خزان هم یاد می کنند. در طول ۹۹ سال گذشته، فصل پاییز و المان های آن، دست مایه خوبی برای بسیاری از شاعران و آهنگ سازان و خواننده ها شد تا آثار ماندگار و شنیدنی خلق کنند. در ادامه به معرفی چند قطعه شنیدنی پاییزی می پردازیم.
خزان عشق/جواد بدیع زاده
حریق خزان/ علیرضا قربانی
پاییز /حجت اشرف زاده
بارون پاییزی / سیروان خسروی
سیروان در خصوص این آلبوم گفته است: <<جاده رویا ها بهترین کاری است که تاکنون کرده ام و راحت می توانم از آهنگ اول تا آخر را گوش بدهم و اذیت نشوم. این یک آلبوم گروهی است که با انجام آن فهمیدم باید تعصب بی جا را کنار بگذارم!>> این قطعه از سروده های <<امیر ارجینی>> است. این آهنگ زیبا که روایتگر باران های دلنشین پاییزی است، آهنگسازی این ترانه را <<سیروان خسروی>> به همراه <<شهاب رمضان>> انجام داده است.
شنیدن صدای مردگان به تازگی مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و به نظر می رسد که دانش بشری به زودی اسرار ارتباط برخی افراد با درگذشتگان را آشکار خواهد کرد.
آیا تاکنون شنیده اید که کسی بتواند صدای مردگان را بشنوید؟ بر اساس تازه ترین تحقیقات دانشمندان مشغول نزدیک شدن به پاسخ سوالات عجیب مطرح شده در رابطه با ارتباط با در گذشتگان هستند.
در واقع به گفته دانشمندان، ویژگی های شخصیتی مخصوصی اخیرا مورد توجه قرار گرفته اند که باعث می شوند تا برخی افراد ادعای ارتباط با مردگان را داشته باشند. گفته شده که اگر گروهی از رفتار ها و عادات در افراد دیده شود، احتمال مطرح شدن چنین ادعا های عجیبی از طرف آن ها بالاتر می رود.
محققان در تازه ترین پژوهش های خود اعلام کرده اند که ویژگی های رفتاری مانند تمرکز بیش از حد در انجام کارها، تجربه های صوتی عجیب در دوران کودکی و همچنین بروز موارد زیادی از توهمات شنیداری، در کسانی که ادعای ارتباط با درگذشتگان را دارند، از سایرین بیشتر است. با این وجود نکته اصلی در مورد چنین تحقیقاتی کمک به کسانی بوده که از توهمات صوتی رنج می برند و دچار بیماری هایی مانند اسکیزوفرنی هستند. بیماری که باعث می شود تا فرد صدا هایی را بشنود که واقعا وجود ندارند.
جالب است بدانید که بحث شنیدن صدای مردگان و همچنین دیدن تصاویری که واقعا وجود ندارند، از مدت ها پیش توجه بسیاری از دانشمندان، مخصوصا انسان شناسان و دانشمندان حوزه توهمات ناشی از آسیب های جسمی و روانی را به خود جلب کرده است. انسان شناسان موضوع را از جنبه ارتباط انسان با دین و مسائل می بینند و دانشمندان دیگر هم دنبال پاسخ این سوال هستند که دقیقا چه چیزی باعث بروز توهمات دیداری و شنیداری می شود.
توهمات شنیداری یا صدای مردگان
به بیان دقیق تر، تازه ترین تحقیقات روی این نکته تمرکز کرده که چرا برخی افراد توهمات شنیداری خود را به دنیای مردگان و صدای روح درگذشتگان ارتباط می دهند، در حالی که بسیاری دیگر از افراد در چنین موقعیتی توهمات خود را به عنوان یک مشکل روانی در نظر گرفته و به دنبال کمک روانشناسان و روان پزشکان هستند.
روانشناس پیتر موزلی (Peter Moseley) از دانشگاهی در بریتانیا می گوید که افراد گروه اول که ادعای ارتباط با مردگان را دارند، به این بخش از زندگی خود به دید مثبت نگاه کرده، از دوران بچگی یا سنین نسبتا پایین اولین تجربه های شنیداری خود را داشته اند و همچنین، در ادامه زندگی خود یاد می گیرند که چنین صدا هایی را کنترل کنند.
چگونه برخی افراد می توانند صدای مردگان را بشنوند؟
موزلی می گوید که رسیدن به درک درستی از این نوع از برخورد با توهمات شنیداری می تواند به ما کمک کند تا در کنترل نوع دیگری از توهمات که خطرناک تر هستند و کنترل آن ها امکان پذیر نیست، موفق تر عمل کنیم. برای رسیدن به این درک، موزلی و همکارانش وضعیت ۶۵ شهروند بریتانیایی را بررسی کردند که ادعای شنیدن صدای مردگان را داشتند. برای مقایسه وضعیت این افراد با اشخاص عادی که ارتباطی با در گذشتگان ندارند، ۱۴۳ داوطلب دیگر از طریق شبکه های اجتماعی در این تحقیق شرکت داده شدند.
به صورت کلی، حدودا ۴۵ درصد از گروه اول اعلام کردند که به صورت روزانه صدا هایی که وجود ندارند را می شنوند و ۷۹ درصد هم گفتند که تجربه شنیدن این صدا ها بخش مهمی از زندگی روزانه آن هاست. به علاوه، اکثر این ۶۵ نفر گزارش کردند که صدا های موجود درون سر آن ها شنیده می شوند، اما با این حال، ۳۲ درصد داوطلبان هم اعلام کردند که صدا های مورد نظر از محیط بیرونی به گوش آن ها می رسند.
جزئیات تحقیقات
در مراحل بعدی تحقیقات، وضعیت گروه ۶۵ نفری تیم موزلی با شرایط داوطلبان عادی مقایسه شد و این طور که به نظر می رسد، این افراد بیشتر از سایرین به پدیده های ماوراءالطبیعه باور دارند و همچنین، اهمیتی به نظر دیگران در مورد خود نمی دهند.
همان طور که اشاره شد، اکثر این ۶۵ نفر به صورت میانگین در سن ۲۲ سالگی اولین تجربه شنیدن صدای مردگان را داشتند و تقریبا تمامی آن ها گزارش کردند که توانایی بالایی در غرق شدن در افکار یا کار های خود دارند. چنین توانایی به شخص این امکان را می دهد تا به صورت کامل جذب فعالیت های ذهنی یا بدنی شود و نسبت به سایرین، با راحتی بیشتری دنیای اطراف خود را نادیده بگیرد.
از طرف دیگر، دیده شد که این افراد راحت تر از سایرین دچار توهمات می شوند و اکثر آن ها پس از تجربه شنیدن صدا های مورد نظر، به دنبال جواب سوالات خود در مورد این پدیده رفته اند و در نهایت به این نتیجه رسیده اند که این صدا ها از سوی درگذشتگان هستند.
نکته جالبی که گروه داوطلبان عادی و گروه ۶۵ نفری تحت نظر تیم موزلی را به هم شبیه می کرد، ارتباط بحث تمرکز افراد روی کار ها و موضوع باور آن ها به پدیده های ماوراءالطبیعه بود. در واقع به نظر می رسد که هرچه شخصی توانایی بیشتری در تمرکز در زمینه های مختلف داشته باشد، اعتقاد او به پدیده های مورد نظر بالاتر می رود.
تحقیق بیشتر در مورد صدای مردگان
در نهایت، موزلی و همکارانش نتیجه گرفته اند که احتمال ارتباط تجربه شنیدن صدای مردگان با فشار اجتماعی وارده به افراد، وضعیت اجتماعی مثبت و یا باور افراد به پدیده های ماوراءالطبیعه چندان زیاد نیست و این عوامل باعث نمی شوند که شخص توهمات شنیداری داشته باشد. در عوض، محققان مورد نظر این احتمال را مطرح می کنند که افراد در ابتدا توهمات صوتی را تجربه می کنند و در مراحل بعدی، به دنبال روشی برای توجیه این تجربه خود می روند. موضوع ربط دادن صدا ها به درگذشتگان و مسائل هم از نظر آن ها به بهترین شکل ممکن این توهمات را توجیه می کند.
چگونه برخی افراد می توانند صدای مردگان را بشنوند؟
در قدم بعدی، موزلی و تیمش قصد دارند تا فاکتور فرهنگ را در این تحقیقات وارد کرده و بررسی کنند که در فرهنگ های گوناگون، باور به ارتباط با مردگان، توهمات صوتی و همچنین اعتقادات مذهبی افراد تا چه حد به هم ارتباط دارند. از طرف دیگر موضوع تمرکز و جذب شدن در فعالیت ها و تفکرات هم نباید فراموش شود، چرا که این ویژگی نقشی کلیدی در ایجاد این باور دارد که فرد می تواند با مردگان حرف بزند.
این دانشمندان می گویند که بیشتر از همه، بروز اولین تجربه های مرتبط با توهمات شنیداری باعث می شود تا فرد در نهایت داخل مسیر های قرار بگیرد و این موضوع درست نیست که افراد می توانند با تلاش زیاد، به نوعی با مردگان ارتباط برقرار کنند. در واقع بررسی وضعیت ۶۵ داوطلب مخصوص تحقیقات نشان داده که موضوعات ماوراءالطبیعه بهتر از هر توضیح دیگری تجربیات آن ها را با دنیای واقعی تطبیق می دهند و وقتی فرد در دوران کودکی و یا سنین پایین چنین تجربیاتی داشته باشد، احتمال ربط دادن توهمات موجود به درگذشتگان وجود خواهد داشت.
مقاله تیم موزلی در ژورنال ldquo;Mental Health, Religion and Culturerdquo; منتشر شده است.